بنیاد تحقیقات تجربه نزدیک مرگ (NDERF)
تجربیات فردی تجربه نزدیک به مرگ 7/1/2002 - 12/31/2002
متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید


این تجارب نزدیک مرگ، مانند سایر تجاربی که با شما سهیم شدیم ، اگر فرد تجربه کننده درخواست کرده باشد، به گونه ای ارائه می شوند که حریم خصوصی وی را کاملاً حفظ کند. ما فکر نمی کنیم این تغییرات، درک ما را از تجربه نزدیک مرگ بکاهد. به اعتقاد ما، این تغییرات برای همبستگی بنیاد NDERF لازمند.


تجارب نزدیک مرگ و توضیحات: در زیر، خلاصه ای از داستان ها قرار دارند. برای مطالعه ی نسخه ی کامل آنها، بر روی لینک نام تجربه کننده کلیک کنید.

تجارب نزدیک مرگ انحصاراً با بنیاد NDERF در میان گذاشته شده اند... تجارب بیشتر به زودی ارسال خواهند شد



180. تجربه ی بیل و 29/10/2002 و 12/11/2002 سبزه ها بسیار سبز بودند؛ حتی تماشای آنها هم به آنها آسیب می زد. حس خیلی خوبی داشت. وقتی چمن را حس می کردم، مزه ی آن را هم می توانستم بچشم. مزه ای شبیه هندوانه داشت. قدم زدن روی آنها شگفت انگیز بود. احساسی باور نکردنی بود. بهترین راه توصیف آن این است "اوه خدای من! وَوو!!!" بو را با بینی حس نمی کردم. بیشتر شبیه این بود که از استخوان گونه ی زیر چشمم نفوذ می کرد، مثل بو کشیدن از راه سینوس ها.
این یکی از شگفت انگیزترین تجربه هاست همراه با توصیفاتی کامل از وصف نشدنی ها! این نخستین بار است که بیل داستانش را تعریف می کند و باعث افتخار است که تجربه ی دست اول را بشنویم! تجربه ی ضمیمه- یک داستان شگفت انگیز که بعد از گفتن تجربه اش رخ داد و پشت شما را خواهد لرزاند!

175. تجربه ی دیان ج 10/13/2002 ناگهان به سرعت وارد نور شدیم و واقعیت تماماً جدیدی برایم مکشوف شد، مشابه ی جهان فیزیکی اما در آن ارتعاش، رنگارنگ تر، زیباتر و شگفت انگیزتر. گیاهان، درخت ها، کوه ها، دریاچه ها، حیوانات و ساختمان هایی ساخته شده از ماده ای مشابه کریستال با درخششی سوسو زننده را دیدم. بعضی از آن ساختمان ها بسیار بزرگ و پر زرق و برق بودند. موجوداتی را در حال رفت و آمد دیدم، موجوداتی نورانی که سرگرم زندگی روزانه ی خود بودند. آنها بدن فیزیکی نداشتند بلکه میدان های انرژی متفاوتی داشتند. راه نمی رفتند، در هوا شناور بودند. زندگی ای تقریباً مشا ه ما داشتند ولی بدون درگیری ها و غصه های ما. آنها هنرمند، موسیقیدان، رقاص، خواننده، مخترع، معمار، شفادهنده، خالق چیزهای سحرآمیز… هستند، کارهایی که در زندگی بعدی شان در جهان فیزیکی آشکار می کنند.
یک تجربه بسیار خوانده شده به خاطر توصیفات شفاف و الحاقیات بعدی.

151. تجربه نزدیک به مرگ کورینا 7/30/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 592. اصل به انگلیسی ترجمه شده به فارسی. توضیح دادن احساسی که تجربه کردم تا حدودی سخت است، اما تمام تلاشم را خواهم کرد. تمام آزار یا دردی که در زندگی ام تجربه کردم، چه جسمی، چه روحی و چه روانی، کاملاً از بین رفته بود. به جای آن، عشق شدید، پذیرش، فداکاری و احساس رفاه وجود داشت. برای یک ثانیه، همه چیز را فهمیدم (خیلی ساده)، اما بعد از بین رفت - گویی قرار نیست همه چیز را بفهمیم.
NDE ناشی از خونریزی پس از جراحی. برخی از مؤلفه‌های ادراک واقعی قوی در این گزارش وجود دارد، زیرا او تلاش‌های احیاء را به طور کامل برای پزشک توصیف کرد

150. رابرت سی تجربه نزدیک به مرگ 7/30/2002 & 12/17/2007 & 3/23/2013. تجربه ای تا مرز مرگ 230/591/6650. اصل به انگلیسی ترجمه شده به فارسی. وقتی به فضای باز "بالا" آمدم، در لبه یک منطقه بزرگ بودم، به دلیل نبود کلمه بهتر، روح هایی را تا آنجا که چشمم می توانست ببیند دیدم، برخی نزدیک، برخی برای همیشه دور، اما حس عمیقی وجود داشت کمال، سکوت و شگفتی مثل این بود که با همه کسانی که تا به حال زندگی کرده اند یا زندگی می کردند یکی باشم. می توانستم افراد مختلف را احساس کنم. من چنین شادی و عشق بی‌نظیری را احساس کردم. وقتی به لبه رسیدم با چنان احساس قدرتمندی از شادی، خوبی و رفاه مواجه شدم و در آغوش گرفتم که همه اتفاقات قبل را فراموش کردم. می‌توانستم تمام اتفاقاتی که تا به حال برایم افتاده بود را به یاد بیاورم وچهره همه کسانی را که می‌شناختم ببینم.
دو تجربه نزدیک به مرگ به دلیل برخورد قطار هنگام سوار شدن در ماشین در سن 16 سالگی و بعد از عوارض جراحی

149. JR M. تجربه نزدیک به مرگ. 2002/7/23. تجربه ای تا مرز مرگ. 586. اصل به انگلیسی ترجمه شده به فارسی. من بخشی از یک تصویر بزرگتر بودم، سه روح را در آمبولانس همراه خودم حس کردم، نه تنها حضورشان، عشقشان، قلبشان، عواطفشان، احساساتشان، حواس جسمی و روحی شان. افکارشان را شنیدم، دستان نوازشگرشان را حس کردم، به چشمان هر کدام نگاه کردم و نه تنها آینده آنها را دیدم، بلکه گذشته آنها را نیز دیدم. من همچنین به حیوانات و سایر ارواح اطرافم مانند: یک راننده اتوبوس عصبانی در سیاتل، یک خانم در حال کشتن یک عنکبوت مزاحم در ریپلی، یک حشره در حال برخورد با قطار در اوکلاهما. همه این آگاهی ها در کسری از ثانیه به من منتقل شد و مانند یک ابدیت به نظر می رسید.
توصیف مرتبط بودن با تمام زندگی در این تجربه حیرت انگیز است. همچنین شواهدی از دگرگونی معنوی زیادی وجود دارد زیرا او NDE های خود را دوباره با هدف جدید خود بر روی زمین سازماندهی کرده است.

148. شری جی. تجربه نزدیک به مرگ 7/22/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 587. اصل به انگلیسی ترجمه شده به فارسی. من عشق را پیدا کرده بودم! من دیدم که روحم از بدنم خارج شد و خود را از این دنیای جسمانی رها کرد. می‌توانستم خودم را ببینم که در تونل نوری سفر می‌کنم، آزادی‌ای که توصیفش با شرایط جسمی دشوار است. همه چیز به یکباره بود، عشق، آزادی، رهایی و یگانگی، همه آنچه هستیم. ناگهان در حضور ارواح قدرتمند و عشق قرار گرفتم. می‌توانستم احساس کنم که آن‌ها به من آرامش می‌دهند و من را برای آنچه قرار بود آماده می‌کردند. عشق آنها همراه با آرامش کامل بود.
این یک داستان شگفت انگیز است که قدرت تغییردهنده معنوی NDE را نشان می دهد. تجربه شری یکی از تجربه های پر از درس برای آنانی است که در زندگی خود را نا امید و شکست خورده می‌بینند. داستان او جذاب است.

147. بانی اس. تجربه نزدیک به مرگ 7/22/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 584. اصل به زبان انگلیسی، ترجمه شده به فارسی. این اولین باری بود که در پنج سال گذشته احساس گرما کردم. نور آنقدر روشن و گرم بود که رنگ زردی در اطراف داشت. (به مردم گفتم که اگر نور آنقدر روشن بود شما را کور می کرد.) روشن بود، اما در عین حال گرم و آرام بخش بود. صداها را می شنیدم، هیچ کدام برایم آشنا نبود. اولش نفهمیدم ولی بعد متوجه شدم. وقت من نبود می خواستم بمانم. من در آرامش بودم. تصاویر کلاسیک NDE پس از مرگ سپسیس. افرادی که چهار پلژی هستند آسیب خود را احساس نمی کنند، بنابراین احساس گرما یک مشکل بزرگ است، درست مانند افراد نابینایی که در طول NDE خود، می بینند.
تصاویر کلاسیک NDE پس از مرگ سپسیس. افرادی که چهار پلژی هستند کمتر از آسیب خود احساس نمی کنند، بنابراین احساس گرما یک مشکل بزرگ است، دقیقاً مانند افراد نابینایی که در طول NDE خود می بینند!

145. دیوید اچ. تجربه نزدیک به مرگ 2/8/1999. تجربه ای تا مرز مرگ 10059. دو بخش. اصل به زبان انگلیسی بخش اول: نور او بسیار زیبا بود، کلمات نمی توانند بیان کنند، نور او مانند سپیده دم بود. و مانند خورشید از پشت کوه ها به آسمان طلوع کرد. عشق در تمام وجودم جاری شد و روحم جان تازه ای گرفت. سیاره نیز تحت نور او در حال تغییر بود. قسمت هایی از کوه ها را دیدم که شکافته شد و مثل آبشار جاری شد. 23/7/02 بخش دوم: همه افکار در اینجا شنیده می شوند، بنابراین نمی توانید فکری را برای خود پنهان کنید. در عوض شما فقط باید آن را بیان کنید. پس خیلی سخت گفتم تو کی هستی!! سپس قسمتی از کفن را که صورتش را پنهان کرده بود پاره کرد و فقط استخوان و جمجمه را به من نشان داد. آرواره‌اش کاملاً باز شد، انگار دررفته بود، کاملاً از جامه‌اش بلند شد و برای گاز گرفتن به سمت من خم شد. شانه چپ بدن روح من رت گاز گرفت . درد آنقدر زیاد بود که از مرگ هم بدتر بود. در همان لحظه که او در هوا می چرخید تا دوباره روحم را بگیرد، من روی زانو افتادم و برای خدا فریاد زدم.
دیوید قسمت هایی از داستان خود را به ما داد زیرا وقت دارد آن را بنویسد. ارزش انتظار را داشت زیرا واقعاً یک تجربه قابل توجه است! این NDE یک NDE ویژه است که به نشان دادن اینکه همجنس‌گرایان به جهنم نمی‌روند، همانطور که برخی لفاظی‌های بنیادگرای افراطی می گویند کمک می‌کند

144. ویکی ام. تجربه نزدیک به مرگ. 7/3/2002. تجربه ای تا مرز مرگ. 582. اصل به انگلیسی، ترجمه آنجل به فارسی. احساس کردم انگاری برای یه لحظه کوتاه داشتم از بالا به خودم نگاه می کردم و بعد احساس واقعی آرامش و سکون. من دیگر دردی نداشتم و از چیزی نمی ترسیدم. یادم می آید در مکانی بسیار زیبا و وسیع با چشم اندازی مسحورکننده از درختان، دریاچه ها و آبشارها بودم و همه چیز به رنگ آبی بود.
تجربه نزدیک به مرگ استثنایی از حادثه تصادف جایی که او فکر می کرد پدربزرگش را دیده که در واقع قبل از این که او بدنیا بیاید، مرده بود.

143. بانی وی. تجربه نزدیک به مرگ 7/3/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 581. برگردان از انگلیسی به فارسی . فرشته مفاخ نمیدانستم مُردم یا دارم می میرم؟ تمام چیزی که میدانستم این بود که از یک خونریزی و سرمای مزخرف تا مغز استخوان وحشتناک در آمبولانس، به گرم ترین و نورانی ترین مکانی که در تصورات هر انسانی می گنجد، سفر کردم. اینها که می گوم توصیف های راحتی نیستند- نوری همانند انفجاری به رنگ زرد طلایی، همراه با گرمایی مطبوع. نیازی نیست که بگویم که این نور من را در برگرفته بود-این من بودم-خورشیدی ملایم، روزی طاقت فرسا، بهشتی حاکی از رضایت. همه اش یکی بود. این حس لذت بخش ترین حسی بود که تا آن روز احساس کرده بودم. از بودن در آنجا لذت می بردم حتی با این که فکر می کردم "دارم می میرم".
داستان عالی، و عواقب بعدی شگفت انگیز - شغل پرستاری و کار در آسایشگاه!

140. تجربه نزدیک به مرگ تارا 7/3/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 575. متن اصلی به زبان انگلیسی، برگردان به فارسی توسط فرشته مفاخر من هنوز نمی‌توانستم چیزی احساس کنم‌ یا بشنوم. اما یک خانم را ديدم که حدودا دو متر دور از من ایستاده بود. او سفید پوست و نورانی بود و یک لباس سفید بلند و موهای بلند سفید داشت. او فقط ایستاده بود و فقط به من لبخند میزد.
اصل به انگلیسی ترجمه شده به فارسی توسط جعفر.

139. جورج ام. تجربه نزدیک به مرگ 7/3/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 580. اصل به انگلیسی ترجمه شده به فارسی توسط جعفر. گرچه توالی تجربه‌های من طرحی است، اما یادم می‌آید که در زیر آب بودن، زمانی که تصاویر و تجربیات گذشته از جلوی چشمانم و در ذهنم می‌درخشیدند. در حالی که زیر زمین بودم، چیزی را دیدم که در آن زمان تصور می کردم خورشید بود.
تجربه غرق شدن نوجوانی نزدیک به مرگ، صحبت از یک برخورد اولیه با نور.



داستان های فعلی تجربه نزدیک به مرگ
فهرست سایت
فهرست آرشیو

7/1/05-12/31/2005
1/1/05-6/30/2005
7/1/04-12/31/2004
1/1/04-6/30/2004
2003
7/1/02-12/31/2002
1/1/02-6/30/2002
1998-2001




محتوا و مطالب این سایت – غیر انگلیسی
NDERF in English





Near Death Experience Research Foundation
©1998-2024 Experience Research Foundation (NDERF) All rights reserved.