واندا وی. تجربه تحول معنوی
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

در زمان حادثه، با مردی صحبت می کردم که به او عشق و اعتماد کامل داشتم. آن مرد بعداً به من گفت که او هم مرا دوست داشت، اما در زمان حادثه هنوز احساسات ما ابراز نشده بود.

روبروی هم نشسته حرف می زدیم. او در مورد مادرش به من می گفت و این که چگونه او در نوجوانی ناچار شده بود تنها چند ساعت پس از اطلاع دادن به والدینش از اروپا فرار کند. وقتی صحبت می کرد، احساس همدردی زیادی با مادرش داشتم. در یک نقطه ی معین، او به درون چشمانم نگریست. فکر می کنم فهمید که دوستش دارم. ساکت شد و مشتاقانه به درون چشمانم نگاه کرد.

در آن لحظه دید من پر از نور آبی شد. من این حس را داشتم که با عجله وارد تونلی پر از همان نور شدم. با محو شدن این حس، خود را در ابعاد دیگری یافتم. احساس می کردم با او ارتباط دارم اما نمی توانستم او را ببینم. فقط می توانستم او را به عنوان یک حضور گرم احساس کنم که به طریقی به من متصل شده بود، مانند گرفتن دست ها بدون تماس. پیرامون ما تاریک بود، اما می‌توانستم دنیایی را ببینم که زیر من قرار گرفته، با ستاره‌ها یا نقاط نورانی که در تاریکی پراکنده شده‌ بودند. حضور دیگری هم در آنجا بود. اگرچه نمی توانستم آن را ببینم، فقط می توانستم آن را احساس کنم. آن حضور برای ما سورپرایز و سرگرم کننده به نظر می رسید. احساس نشاط عمیقی داشتم. همانطور که به دنیای پایین خیره شده بودم، متوجه شدم که همه چیز چگونه کار می کرد، برنامه ها و احساسی از هدفی وجود داشت، و همچنین خودآگاهی در مورد توانایی هایم را تجربه کردم. در آن نقطه، من یک کاوشگری از سوی او احساس کردم، گویی او سعی می کرد به نحوی عمیق تر به درون من یا به درون تجربه برود. من احساس ترس کردم و بلافاصله ارتباط قطع شد و ما به زمین بازگشتیم.

اطلاعات پیش زمینه:

جنسیت: مونث

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: 17 آوریل 2005

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ خیر، نه یک تجربه ی نزدیک به مرگ. دیگر. سلامت و هوشیاری طبیعی.

محتوای تجربه خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ کاملا دلپذیر

آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟ نه، آگاهی از بدنم را از دست دادم

بالاترین سطح خوداگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خوداگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟ خوداگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. این احساس را داشتم که کارکرد کیهان را درک می‌کردم، که برنامه‌ها و مفاهیمی در کار بودند، چه در گذشته و چه در آینده.

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود بودید؟ در حالی که ما در بعد دیگر بودیم

آیا افکار شما تسریع شده بودند؟ نه

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز به یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنای خود را از دست داد. من اصلاً هیچ حسی از زمان نداشتم. من مطلقاً نمی دانم که این تجربه در زمان واقعی چقدر طول کشید.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟ نه

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. من باور ندارم که از طریق چشمانم می دیدم، زیرا نخستین حسی که تجربه کردم پر شدن دیدم با نور آبی بود و من توانایی دیدن جهان اطراف بدن فیزیکیم را از دست دادم.

لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. از شنیدن چیزی آگاه نبودم.

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ نه

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ بله، تجربه با پر شدن دید من با نور آبی و سپس حس یک یورش از میان تونلی از همان نور آغاز شد.

آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟ نه

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ نه

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نوری به صورت غیرعادی درخشان

آیا نوری غیرزمینی دیدی؟ نامطمئن. مطمئن نیستم منظور شما از غیرزمینی چیست، اما نور آبی به نظر می رسید در دنیای واقعی منبعی نداشت، بنابراین می‌تواند غیرزمینی در نظر گرفته شود.

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. احساس می‌کردم به بعد دیگری منتقل شده‌ام، شاید جایی در فضا، زیرا تاریک بود اما نقاط نورانی در اطراف ما وجود داشت که می‌توانستند ستاره باشند. با این حال، من همچنین می‌توانستم یک جهان یا شاید نقشه‌ای از جهان را ببینم که در زیر ما قرار داشت. جهان یا نقشه جهان روشن بود و من می توانستم ویژگی ها را ببینم. من همچنین می‌توانستم نمایش‌هایی از طرح ها و دیگرنقشه ها را به گونه‌ای ببینم که واقعاً نمی‌توانم آن را وصف کنم.

در طول تجربه چه عواطفی را تجربه کردید؟ احساس نشاط، خوش بینی، یک حس فوق العاده ای از ارامش. من همچنین حس ویژه ای از تعجب و اغماض را از حضور غیرزمینی احساس می کردم، مانند این که من توله سگی سرگرم کننده در پاهایش بودم.

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی هستم

آیا به نظر می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟ همه چیز در مورد کیهان. درک من بر این احساس متمرکز بود که یک برنامه و هدف برای کیهان وجود داشت. در برنامه‌های آینده برای کیهان شتابی وجود داشت و این احساس بود که من در آن برنامه‌ها جایی دارم، اما هیچ چیز خاصی در مورد مکانم به یاد ندارم. من نیز حسی از توانایی های خودم داشتم. این حس را داشتم که می توانم به هر چیزی که می خواستم برسم.

آیا صحنه هایی از گذشته تان به شما بازگشت؟ نه

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ صحنه‌هایی از آینده ی جهان. نمی‌دانم آن‌ها را صحنه‌ها بنامم یا نه، اما هجوم اطلاعاتی درباره ی آینده کیهان وجود داشت، مانند صفحاتی که به سرعت باز می‌شدند و من بارها و بارها نگاههایی اجمالی به یک موضوع خاص داشتم - که هیچ کدام را به خاطر نمی‌آورم.

آیا به مرز یا نقطه ای بی بازگشت رسیدید؟ نه

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ مسیحی- پروتستان من در کودکی به طور منظم در کلیسا شرکت می کردم، اما در زمان رویداد به کلیسا نمی رفتم.

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ نه

هم اکنون دین شما چیست؟ غیروابسته - هیچ چیز خاصی - مذهبی غیروابسته من در حال حاضر به کلیسا نمی روم.

آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه‌تان داشتید همخوانی نداشت. من هیچ اعتقاد قوی‌ای درباره ی یک برنامه و یک هدف برای کیهان ندارم. تجربه نشان می‌دهد که برنامه‌ها و هدفی وجود دارد، اما حتی پس از تجربه، من هیچ اعتقاد قوی‌ای به وجود یک برنامه و یک هدف برای کائنات ندارم.

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ نه

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم، حضور در بعد دیگر را احساس کردم، اما آن را ندیدم یا نشنیدم. من فقط آن را حس کردم، اما واکنش‌های خاصی را نسبت به حضورمان از آن احساس کردم. شگفت انگیز و سرگرم کننده بود.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ نه

آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کرده و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟ بله، وجود موجودی برتر از خودم را احساس می‌کردم، اما آن را به عنوان خدا(God) یا خدا(god) شناسایی نمی کردم. اگر قرار بود موجود حاضر را به عنوان چیزی دسته بندی کنم، بیشتر شبیه یک نگهبان به نظر می رسید.

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟ بله، من از دستیابی به هدف کیهان و برنامه ریزی برای کیهان آگاه بودم، اما تا جایی که با اطلاعات مشخصی مواجه شدم، وقتی به زمین برگشتم، آن را از دست دادم.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟ نه

آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ بله فقط تا حدی که به نظر می رسید این تجربه با عشق و اعتماد ایجاد شده است.

پس از تجربه ی شما چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟تغییرات جزئی در زندگیم. این تجربه یک منبع غم و اندوه من بوده است، زیرا نتوانستم ارتباط خود را با همراهم در این تجربه کشف کنم.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟ نه

بعد از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ بله، من نمی توانم به طور واقعی احساساتی را که در بعد دیگر داشتم بیان کنم.

چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون آن تجربه رخ داده اند دقیق به خاطر می آورید؟من این تجربه را نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند با دقت بیشتری به خاطر می آورم. رویداد بسیار زنده بود و من هیچ چیزی از آن را ولو این که بیست سال پیش رخ داده است فراموش نکرده ام.

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ بله، پس از این رویداد، چندین سال با همراهم در این تجربه یک ارتباط روانی احساس می کردم. من عواطف او را نسبت به خودم در مواقع گوناگونی که او حضور نداشت احساس می کردم. عواطفی را که به صورت امواجی از دور به سمت من می آمدند احساس می کردم.این اثر برای چندین سال، دست کم پنج سال، ادامه داشت، اما کمرنگ شده است.

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به خصوص برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ این حقیقت که من این را با شخص دیگری از طریق عشق و اعتماد تجربه کردم، برای من پرمعنی‌تر است، پرمعنی تر از آنچه در بعد دیگر تجربه کردم. این همچنین کنجکاوی عمیقی را در من برانگیخته است که آیا افراد دیگر این نوع تجربه را از طریق عشق داشته اند، برخلاف بیماری یا مرگ.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟بله، من آن را چند سال پس از وقوعش با فرزندانم به اشتراک گذاشته ام. من مطمئن نیستم که تحت تأثیر آن قرار گرفته اند یا نه.

آیا پیش از تجربه تان از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ بله، من تا حدودی تجربه ی مشابهی با پسرم داشتم، زمانی که او نوزادی در حدود شش تا نه ماهه بود. پسرم را در آغوش گرفته و به درون چشمانش نگاه می کردم. او با عشق زیادی به من نگاه کرد و من هجوم نور آبی و یک تونل را تجربه کردم. آن بار حس افتادن داشتم و در یک مکان تاریک و تیره قرار گرفتم. چیز زیادی وجود نداشت و من آن را به عنوان یک بعد متفاوت تجربه نکردم، یا این که من با او آنجا بودم. به نظر می رسید که به درون وجود شکل نیافته ی او افتاده بودم یا چنین چیزی. من را سرشار از نشاط و شادی کرد. این تجربه زمانی به پایان رسید که پسرم چشمانش را منحرف کرد.

در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود. من هنوز هم تا به امروز معتقدم که تجربه واقعی بود. به نظر می‌رسید که این نسخه ی پیشرفته‌ای از اتفاقی بود که با پسرم برای من رخ داده بود، اما خیلی بیشتر از آن چیزی بود که با پسرم رخ داده بود. دنیاها را به روی من باز کرد، چیزی که با پسرم رخ نداد. این نیز، من را پر از حس کنجکاوی می کند.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود، من هنوز هم معتقدم که واقعی بود. تقریباً چند هفته بعد دوباره با همان شخص تکرار شد، اما آن بار، مرد صورتش را برگرداند تا این اتفاق نیفتد. احساس کردم نور آبی شروع به ساخته شدن کرد و او صورتش را برگرداند و آن پراکنده شد.

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی تا به حال هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ بله، من تا حدودی تجربه ی مشابهی با پسرم داشتم، زمانی که او نوزادی در حدود شش تا نه ماهه بود. پسرم را در آغوش گرفته و به درون چشمانش نگاه می کردم. او با عشق زیادی به من نگاه کرد و من هجوم نور آبی و یک تونل را تجربه کردم. آن بار حس افتادن داشتم و در یک مکان تاریک و تیره قرار گرفتم. چیز زیادی وجود نداشت و من آن را به عنوان یک بعد متفاوت تجربه نکردم، یا این که من با او آنجا بودم. به نظر می رسید که به درون وجود شکل نیافته ی او افتاده بودم یا چنین چیزی. من را سرشار از نشاط و شادی کرد. این تجربه زمانی به پایان رسید که پسرم چشمانش را منحرف کرد. همچنین، سال ها بعد، من یک زن و شوهر را در استخر لاس وگاس دیدم. آنها همدیگر را در آغوش گرفته بودند و به چشمان یکدیگر نگاه می کردند و من می توانستم نور آبی را ببینم که سرهای آنها را احاطه می کرد.