Shayne D. تجربه نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

من با سه نفر از دوستان در خانه ی یکی از دوستانم بودیم. داشتیم گاز بوتان استنشاق می کردیم. احساس کردم دستم پایین افتاد و شنیدم که یکی از دوستانم می گوید باید قوطی را از من دور کنند.

به یک باره چشمانم در گوشه ی سقف بودند همان طور که فکر می کردم کجا هستم. برای من ۱۵ تا ۲۰ ثانیه طول کشید تا دریابم که داشتم دقیقا از گوشه ی سقف به اتاق نگاه می کردم. از آنجایی که یک اتاق مستطیلی بود، به خطوط جایی که دیوارها به سقف می رسند نگاه می کردم. من می توانستم تفاوت طول خطوط و رنگ دیوارها را تشخیص دهم. در انتهای خطوط، رنگ‌های مختلفی وجود داشت که به طور قابل توجهی این که دریابم واقعاً در کجا بودم را برای من آسان‌تر می‌کرد.

می ترسیدم که خود را نبینم. اگرچه باید توانسته باشم خودم را ببینم، اما انگار حتی صندلی‌ای که روی آن نشسته بودم نیز نامرئی بود. یا شاید، آنچه می دیدم در آن لحظه آنقدر برایم آسیب زا بود که جستجوی خودم برایم اهمیتی نداشت. به خودم گفتم چشمانم را ببندم. وقتی دوباره آنها را باز کردم، هنوز آنجا بودم. پس از چندین بار تکرار این کار، چنین احساس کردم که روی زانوهایم نشسته‌ام، حتی اگر واقعاً اینطور نبود. دریافتم که یکی از دوستانم در دو جای مختلف اتاق در حال پوشیدن لباسهای یکسانی است. یکی از او در آستانه ی در ایستاده، به چهارچوب در تکیه داده بود. یکی دیگر از او روی صندلی سه نفره نشست. سپس صدای پدربزرگم را شنیدم که گفت: "هنوز وقت تو نیست." چیزی با یک حرکت تند مرا از یک ماده ی غلیظ ژلاتین مانند بیرون کشید.

دوباره به بدنم برگشته بودم و دوستانم به من گفتند که من ۱۵ دقیقه در حال تشنج بوده و از دهانم کف بیرون می دادم. من هرگز بار دیگر این کار را انجام ندادم.

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت مذکر

تاریخ تجربه ی نزدیک به مرگ: ۱۹۹۱

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ بله مصرف بیش از حد دارو یا پزشکی. دیگر: داشتم گاز بوتان را استنشاق و خودم را از کمبود اکسیژن می کشتم.

محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ هم دلپذیر و هم ناراحت کننده

آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟ نه. من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری عادی. هیچ تفاوتی با خودآگاهی و هوشیاری روزمره نداشت

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ زمانی که با استفاده از هوشیاری برای تعیین موقعیت دقیق خود در اتاق به خطوط بالای دیوارهای سقف نگاه می کردم.

آیا افکار شما تسریع شده بودند؟ نه

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید زمان تندتر یا کندتر از حد معمول می گذشت. چیزی که در حدود دو دقیقه برای من احساس می شد، پانزده دقیقه در دنیای واقعی بود.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟ نه

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. هیچ تفاوتی نداشت. من از ذهن تحلیلی خود مانند هر روز استفاده می کردم.

لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. هنگامی که این را تجربه می کردم، هرگز به یاد نمی آورم که چیزی جز صدای پدربزرگم را شنیده باشم، کسی که فکر می کردم پدربزرگ من بود، وقتی گفت: "هنوز وقت شما نیست."

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ نه

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ نه

آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟ نه

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ نه

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نه

آیا نوری غیرزمینی دیدید؟ نه

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ نه

چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟ اول ترسیدم، چون نمی دانستم کجا بودم یا چه اتفاقی برایم در حال افتادن بود. هر چه بیشتر در آن گوشه بودم آرامش بیشتری احساس می کردم. درست زمانی که به آرامش روحی فراگیر فکر می کردم؛ که هرگز پیش از این احساس نکرده بودم. شنیدم که پدربزرگم گفت: "هنوز وقت تو نیست." آنگاه دوباره به بدنم برگشتم.

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ نه

آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم دیگر با طبیعت در تضاد نیستم.

آیا ناگهان نظرتان می رسید که همه چیز را می فهمید؟ نه

آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟ نه

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ نه

آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟ نه

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ غیروابسته - هیچ چیز خاص - مذهبی غیروابسته. هیچ کدام

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ بله از نظر معنوی کاملاً و این حقیقت که زندگی شانس بسیار خوبی برای ادامه یافتن دارد.

هم اکنون دین شما چیست؟ مسیحی - کاتولیک.

آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید کاملآ ناسازگار بود. من نمی دانستم که این ها چیزهایی ممکن هستند.

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ بله، من چنین احساس می‌کنم که اینجا خیلی بیشتر از آن چه که ما توانیم ببینیم در حال اتفاق افتادن است.

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم. صدای پدربزرگم را شنیدم.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ نه

آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ نه

در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟ نه

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کرده اید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟ نه

آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ نه بدون معطلی آن صدا را شنیدم که می گفت هنوز وقت شما نیست.

پس از تجربه تان چه تغییرات سبک زیستنی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات متوسطی در زندگیم. در حال حاضر من معنوی بوده و به چیزی پس از این زندگی باور دارم.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟ نه

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ نه

چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم. این مرا تغییر داد به همین دلیل است که آن را خیلی به یاد دارم. باورهای من تغییر کرد. من تا به حال مردمی داشته ام که وقتی داستانم را برایشان تعریف می کنم از من تشکر و گریه می کنند؛ وقتی یکی از عزیزانشان را از دست داده اند. من اکنون خیلی معنوی هستم.

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ بله، من تجربیات ماوراء الطبیعه و یوفو(چیز ناشناس پرنده)ی زیادی داشته تا آن جا که از چیزی که می بینم بسیار ترس زده بوده ام.

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ این واقعیت که من در قالب روح بوده یا باید بوده باشم تا در عین هوشیاری خود در دیوار بوده و دریابم که در گوشه ای هستم. این به من می گوید که روح یا روان یک چیز واقعی است و می تواند آگاهانه در حل مسئله ی بیرون از بدنم شرکت کند.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله یکراست به دوستانم توضیح ندادم اما آن خانه را ترک کردم. به خانه ی دوست دخترم دویدم تا به او بگویم. او از حرف هایم گیج شده بود و آن را بی اهمیت می شمرد.

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ نه

در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود. من باید تا جایی که می‌توانم مطمئن شوم که چه اتفاقی برایم افتاده است. اینجا جایی است که با مرگ مغزی آشنا شدم. این حقیقت که من دو نفر از دوستانم را دیدم، بنابراین نحوه ی درک من از دیدن دو نفر از او این بود که داشتم او را در یک مکان می دیدم که مغزم مرد و سپس زمانی که می خواست دوباره روشن شود. مانند دو زمان متفاوتی که مجبور شدم با زمان حال همگام سازی کنم. پس از آموختن این موضوع، مطمئن شدم که چیزهای زیادی بیش از مرگ صرف وجود دارد. چون من آنها را به همان اندازه واقعی دیدم که شما هر چیزی را می بینید.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. وحشت مطلق از درک این که در یک سقف بودم، چیزی نیست که من با شتاب فراموش کنم. چنین احساس می کنم که فرصتی دوباره به من داده شد تا کار درست را در زندگی انجام داده و در حد توانم انسان بهتری باشم.

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه

آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟ اصلا