سالي ل. تجربة الاقتراب من الموت
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

من به یک ماده ی افیونی که می‌دانستم می‌توانست مرا بکشد، دوباره معتاد شده بودم. فکر می‌کردم که بر بیماری‌ام کنترل داشتم، با وجود این که در واقع بیش از هر زمان دیگری از کنترل خارج شده بودم. مرا به سختی هوشیار یافتند، ناتوان از صحبت کردن و واقعاً گیج بودم. از سه‌شنبه استفراغ می‌کردم و حالا جمعه بود. زمانی که آمبولانس مرا به بیمارستان آورد، داشتم به سوالات پزشک پاسخ می‌دادم. به او گفتم که سال ۲۰۰۵ است، در حالی که سال ۲۰۲۵ بود. به او گفتم ۴۳ سال داشتم، در حالی که ۴۱ سال دارم.

روز یکشنبه، ۱۶ مارس ۲۰۲۵، وضعیت جسمی من باعث شد که زنگ هشدار در ایستگاه پرستاران به صدا درآید. اکسیژن من ۳۰٪ بود و داشتم دچار نارسایی تنفسی می‌شدم. یک تیم واکنش سریع به اتاق من فراخوانده شد. یادم می‌آید که یکی از اعضای تیم که در حال انجام ماساژ جناغ سینه بود، اسمم را صدا زد. در یک لحظه، احساس کردم که وزن او روی تخت می‌افتد همان طور که از جایش بلند می‌شد تا سعی کند مرا بیدار کند.

من هوشیار بودم و ناگهان در یک اتاق کنترل داخل سرم. هر بار که چشمانم را حرکت می‌دادم، یک نت موسیقی نواخته می‌شد. دچار تشنج شده بودم. آنها من را لوله گذاری کرده و روی دستگاه بای پس قرار دادند. می‌توانم حس کیسه ی تنفسی را که روی صورتم جمع و رها می‌شد، به خاطر بیاورم. آنها پس از این که پزشک دستور داد، دویدند و آتیوان(Ativan) را آوردند. آنها اسفنجی را در دهانم گذاشتند و یادم می‌آید که پزشک به من می گفت: «انگشتم را گاز نگیر.»

یک پایم در اتاق بیمارستان بود، اما از چیزی شبیه به یک درگاه عبور داده شدم. ناگهان در اتاقی با موجودات معنوی بودم. من از حضور آنها آگاه بودم اما دقیقاً نمی‌توانستم آنها را ببینم. سپس، نقاط مختلف زندگی‌ام از میان چشمانم مانند برق گذشت. همانطور که خطوط زمانیم بالای سرم چشمک می‌زدند نقاط دردناک، شادی‌ بخش، خوشحال و آسیب‌زا را دیدم. از موجودی که با من بود خواستم خاطرات دردناک/آسیب‌زا را با سرعت به جلو ببرد و موجودات این کار را برای من انجام دادند. سپس مسیرهای مختلفی به من ارائه شد. مسیرها به گونه‌ای چیده شده بودند که فقط می‌توانستم تا جایی در هر کدام سفر کنم که ببینم اگر آن مسیر را انتخاب کنم، چه اتفاقی می‌افتد. به من توضیح داده شد که من موهبت زندگی‌ام را بدیهی فرض کرده‌ بوده ام؛ و این که من روی زمین هدفی دارم. می‌توانستم انتخاب کنم که با آنها بمانم یا به بدنم برگردم. من یک مسیر را انتخاب کردم، هرچند مطمئن نیستم که آنچه انتخاب کردم آگاهانه بود. به من یادآوری شد که هنوز اراده ی آزاد دارم و می‌توانم با انتخاب‌های اشتباه، بدترین دشمن خودم باشم. به من هشدار داده شد که نمی‌توانم آن را خراب کنم زیرا این آخرین فرصت من است.

در بخش مراقبت‌های ویژه (ICU) با سیم‌های مختلفی که به سرم وصل شده بود تا فعالیت مغزم را مونیتور کنند، از خواب بیدار شدم. وقتی برای مدت کوتاهی به هوش آمدم، پدر و مادرم آنجا بودند. عصر دوشنبه کاملاً از خواب بیدار شده و توانستم فعالیت‌های اتاق بیمارستان را برشمارم، که پزشکان و کارکنان را شگفت‌زده کرد. دوشنبه شب زمانی است که تاریکی را احساس کردم. می‌توانستم احساس کنم چیزی در اعماق اتاق بیمارستان مرا تماشا می‌کند. وقتی مرخص شدم، حدود یک هفته با چراغ روشن می خوابیدم. من هنوز می‌توانستم نگاه‌های آن موجود را، در حال تماشا، بر روی خود احساس کنم. اگرچه احساس نمی‌کردم که آن موجود بدخواه یا تاریک باشد، اما باعث ناراحتی من می‌شد. اکنون یک هفته است که توانسته‌ام با چراغ خاموش بخوابم. اما خاطرات همچنان در سرم بازی و هوشیاری من را تقویت می‌کنند زیرا مرا به شدت می‌ترساندند. بنابراین به دلیلی به یاد می‌آورم.

وقتی تجربه‌ام را با نزدیکانم به اشتراک می‌گذارم، احساس دیوانگی می‌کنم. باور دارم که به سرعت در حال مرگ بودم و به من حق انتخاب داده شد که زندگی کنم یا بمیرم. من زندگی را انتخاب کردم چون نمی‌خواهم قدرت‌های حاکم را ناامید کنم.

اطلاعات پیش زمینه:

جنسیت: زن

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: 16 مارس 2025

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدیدکننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ بله، مصرف بیش از حد دارو یا مواد مخدر، مرگ بالینی (قطع تنفس یا عملکرد قلب)، نارسایی حاد تنفسی. تشنج و صرع. من هوشیار بوده و بودن در اتاق بیمارستان و داشتن این تجربه را به یاد دارم.

محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ هم خوشایند و هم ناراحت‌کننده

آیا احساس جدایی از بدن خود را داشتید؟ بله، این توسط پزشکان تأیید شد. من در مورد تجربه‌ام صحبت کردم و پزشک گفت: "وای، تو خیلی چیزها را به یاد داری." من مدارک پزشکی دارم که با آنچه در اتاق بیمارستان هنگام نارسایی حاد تنفسی به یاد می‌آورم، مطابقت دارد. من دچار تشنج عمومی و تشنج‌های ناگهانی شدم. آگاهی از بدنم را از دست دادم.

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول این تجربه در مقایسه با حالت عادی چگونه بود؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. انگار همزمان در دو قلمرو بودم - قلمرو معنوی و قلمرو زمینی. وقایع هر دو قلمرو را به یاد دارم، تا زمانی که داروهایی برای متوقف کردن تشنج‌ها روی بدنم شروع به کار کردند.

در چه زمانی از تجربه، در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود بودید؟ هوشیار و آگاه از بودن در بیمارستان اما آگاه از موجودات معنوی. من هم وقایع اتاق بیمارستان و هم بیداری معنوی را به یاد می‌آوردم.

آیا افکارتان سرعت گرفته بودند؟ به طرزی باورنکردنی سریع

آیا به نظر می‌رسید زمان سریع‌تر یا کندتر می‌گذرد؟ به نظر می‌رسید زمان سریع‌تر یا کندتر از حد معمول می‌گذرد. ​​می توانستم زمان مرور وقایع زندگی‌ام را کنترل کنم. می‌توانستم سریع‌تر بگذرم یا کانال را تغییر دهم.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟ به طرزی باورنکردنی زنده تر

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با بینایی روزمره تان که بلافاصله پیش از زمان تجربه داشتید، مقایسه کنید. چشمانم بسته بودند، اما می‌دانستم چه چیزی و چه کسی از نظر روحی و جسمی در اطرافم است.

لطفاً شنوایی خود را در طول این تجربه با شنوایی روزمره‌تان که بلافاصله پیش از زمان تجربه داشتید، مقایسه کنید. می‌توانستم صدای پزشکان و کادر پزشکی را بشنوم که صحبت می‌کردند. از نظر روحی، تا زمانی که مجبور به انتخاب نشدم، با من صحبت نشد.

آیا به نظر می‌رسید از اتفاقاتی که در جای دیگری در حال رخ دادن بود، آگاه بودید؟ بله، و حقایق بررسی شده‌اند.

آیا وارد یک تونل شده یا از آن گذشتید؟ نامطمئن تونل بیشتر یک درگاه بود، انگار که به قلمرو دیگری قدم گذاشته‌ام.

آیا در تجربه ی خود موجودی را دیدید؟ نه

آیا با موجودات مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آنها آگاه شدید؟ نامطمئن. به پاسخ بالا مراجعه کنید.

آیا نوری درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده‌اید؟ نه

آیا نوری غیرزمینی دیدید؟ نامطمئن پورتال روشن بود اما آن نوری نبود که دیگران آن را یک نور دعوت‌کننده توصیف می‌کنند. بیشتر فقط یک نور بود. ممکن است به این دلیل باشد که زمان من نبود.

آیا به نظر می‌رسید وارد دنیای دیگری، غیرزمینی، شده‌اید؟ قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. یک اتاق بود اما در عین حال، یک اتاق نبود. به نظر می رسید برای همیشه گسترش یافت. موجودات معنوی که از آنها آگاه بودم اما شکل فیزیکی نداشتند، حضور داشتند.

در طول تجربه چه عواطفی را تجربه کردید؟ ترس، اما به طرز شگفتی احساس راحتی می‌کردم. من کنترلی نداشتم، اما از جانب موجودات معنوی نیز احساس تهدید نمی‌کردم.

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آسودگی یا آرامش

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ نه

آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان را تجربه کردید؟ احساس اتحاد یا یکی شدن با جهان را داشتم.

آیا ناگهان به نظر می‌رسید همه چیز را می‌فهمید؟ نه

آیا صحنه‌هایی از گذشته‌ات به تو بازگشت؟ گذشته‌ام، به طرز خارج از کنترلی، از جلوی چشمانم گذشت. همه ی رویدادها واقعی بودند، همانطور که از جلوی چشمانم می‌گذشتند.

آیا صحنه‌هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ صحنه‌هایی از آینده ی شخصی‌ام. در هر مسیری که می‌توانستم انتخاب کنم، تنها اجازه داشتم تا جایی را ببینم.

آیا به مرز یا نقطه‌ای بی‌بازگشت رسیدید؟ من به یک تصمیم آگاهانه‌ی قطعی برای بازگشت به زندگی رسیدم. مجبور بودم انتخاب کنم که از مرز گذشته و از نظر فیزیکی بمیرم یا برای یک شانس دوم در زندگی به بدنم بازگردم.

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه‌تان چه مذهبی داشتید؟ بدون وابستگی - هیچ چیز خاص - مذهبی بدون وابستگی کاتولیک بزرگ شده. در تقلا برای بهبودی از اعتیاد با شناسایی یک قدرت بالاتر مشکل داشتم و اغلب از آنچه پس از مرگ اتفاق می افتد می پرسیدم.

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه‌تان تغییر کرده است؟ بله قبلاً پاسخ داده شده است

هم اکنون چه مذهبی دارید؟ بدون وابستگی - هیچ چیز خاص - مذهبی بدون وابستگی. اعتقاد به این که آنجا چیزی بزرگتر از ما وجود دارد که داستان ما را نوشته است.

آیا تجربه ی شما شامل ویژگی‌هایی سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که اصلا با باورهایی که در زمان تجربه‌تان داشتید، سازگار نبود. من با باور به وجود چیزی پس از مرگ، این که یک قلمرو معنوی یا دین/ایمان که چیزی بزرگتر از ما وجود دارد مشکل داشتم. اما این خودش را به من نشان داد و می‌خواست حضورش را به خاطر بسپارم.

آیا به دلیل تجربه‌تان، تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان ایجاد شد؟ بله، قبلاً شرح داده شده است.

آیا به نظر می‌رسید با یک وجود یا حضور عرفانی روبرو شدید، یا صدایی ناشناس شنیده‌اید؟ صدایی شنیدم که نمی‌توانستم آن را تشخیص دهم. می‌توانستم حضور موجودات معنوی را در اطرافم حس کنم، اما نمی‌توانستم آنها را با چشم شناسایی کنم. وقتی مجبور بودم در مورد بازگشتن و زندگی کردن یا بازگشتن انتخاب کنم، آنگاه صدا با من صحبت کرد. افکار بیشتری بودند که می‌دانستم مال من نبودند، اما وارد ذهنم می‌شدند.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ نه

آیا با موجوداتی برخورد کردید یا از آن آگاه شدید که قبلاً روی زمین زندگی می‌کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده‌اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره) نامطمئن، می‌دانستم موجودات معنوی در اطرافم بودند، اما نمی‌دانم چه کسانی بودند.

آیا در طول تجربه‌تان، اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ کسب کردید؟ بله، این که قلمروی معنوی واقعی است.

آیا در طول تجربه‌تان، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ نه

در طول تجربه ی خود، آیا در مورد خدا اطلاعاتی کسب کردید؟ بله، یک قلمرویی معنوی وجود دارد که اینها در آن وجود دارند. مطمئن نیستم، اما انگار حاضر است و داستان‌های ما را نوشته است.

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

در طول تجربه‌تان، آیا دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدفتان کسب کردید؟ نامطمئن. من تمام تجربه‌ام را به یاد نمی‌آورم، زیرا برخی از آن در یک رویا می‌آید و خاطره‌ای از آنچه اتفاق افتاده را برمی‌انگیزد.

در طول تجربه‌تان، آیا در مورد معنای زندگی اطلاعاتی کسب کردید؟ بله، آگاهانه، هدفم را نمی‌دانم. اما به من گفته شد که باید برگردم. من هدفی دارم و به من گفته شد که شانس خود را برای تحقق این هدف از بین نبرم.

در طول تجربه‌تان، آیا در مورد زندگی پس از مرگ اطلاعاتی کسب کردید؟ بله، همه ی پاسخ‌ها به من داده نشد. اما وقتی عبور کردم، با موجودات معنوی در یک قلمرو ماوراء طبیعی روبرو شدم. به نظر می‌رسد که آنها بر قلمرویی که ما در آن زندگی می کنیم کنترل دارند. وقتی عبور می‌کنیم چه اتفاقی می‌افتد، جدای از تجربه شخصی‌ام، من هنوز مطمئن نیستم.

آیا در مورد نحوه ی گذراندن زندگی هایمان اطلاعاتی کسب کردید؟ نه

در طول تجربه‌تان، آیا اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش‌ها و سختی‌های زندگی به دست آوردید؟ نه

در طول تجربه‌تان، آیا اطلاعاتی در مورد عشق به دست آوردید؟ نه

پس از تجربه‌تان چه تغییرات سبک زیستنی در زندگی‌تان رخ داد؟ تغییرات بزرگی در زندگی من

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه‌تان تغییر کرده است؟ بله، من با مردم اطرافم نمی‌جنگم و بیماری اعتیادم را بیشتر تغذیه نمی‌کنم.

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ بله، پردازش و شناسایی کلمات آنچه را که تجربه کردم، بسیار دشوار بود.

این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در زمان تجربه اتفاق افتاده‌اند، چقدر دقیق به خاطر می‌آورید؟ من این تجربه را با همان دقت سایر رویدادهای زندگی که در زمان تجربه اتفاق افتاده‌اند، به خاطر می‌آورم.

آیا پس از تجربه‌تان، استعدادهای روانی، غیرمعمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشتید؟ نامطمئن. نامشخص، زیرا این تجربه سه هفته پیش اتفاق افتاده و بدن و ذهنم هنوز در حال بهبودند.

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارند که به طور خاص برای شما معنادار یا قابل توجه باشند؟ همه ی آنها این گونه است. من تقریباً مُردم یا کاملاً مردم.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته‌اید؟ بله، پدر و مادرم، کمی با آنها به اشتراک گذاشته‌ام. زمان: سه هفته

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) اطلاعی داشتید؟ نه

کمی پس از وقوع آن (چند روز تا چند هفته) در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری داشتید؟ این تجربه قطعاً واقعی بود. من آن را زیر سوال بردم، اما این تجربه واقعی بود.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعاً واقعی بود.

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی تا به حال هیچ بخشی از این تجربه را بازتولید کرده است؟ نه