ريتشارد سي تجربة محتملة على وشك الموت
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

از دراز کشیدگی روی مبل برای چرت زدن، بیدار شدم و نمی توانستم حرکت کنم. وقتی به صورتی ناموفق تلاش کردم بلند شوم، چشمانم ثابت و میدان دیدم سیاه شد. وقتی از شنیدن بازایستادم، خودم را در برابر سقف یافتم که به پایین نگاه می کردم. می توانستم کل اتاق را ببینم و صدای هر کس در حال صحبت کردن را بشنوم. به سمت چپم نگاه کردم و دیدم کلیدی بالای کابینت آشپزخانه است که نمی دانستیم آنجاست. به آرامی از میان سقف شناور شده و بر فراز خانه بالا رفتم. می توانستم کل مناطق اطراف شهر را ببینم.

سپس من شروع به حرکت سریعتر و سریعتر کردم و می توانستم انحنای زمین را ببینم. در آن هنگام بدن من ناپدید شد و جرقه ای که روح ماست تنها چیزی بود که باقی ماند. با سرعت فزاینده ای به بیرون رفتن ادامه دادم؛ مسافت بسیار زیادی را طی کردم تا این که دسته ای از جرقه ها را دیدم که زیر لبه ی یک جایگاه ویژه ی شفاف بودند. جایگاه ویژه مانند شیشه بود، اما مانند شیشه نبود. تقریبا واضح بود اما نه کاملا. انگار سخت تر از شیشه به نظر می رسید.دو نفر در جایگاه ویژه بودند. یکی در یک صندلی بزرگ و دیگری ایستاده در کنار آن. درست پیش از رسیدن من به آنجا به من اطلاع داده شد که نوبت من نیست و باید برگردم. این طور نیست که من کلمات را شنیده باشم، فقط آنها را فهمیدم. کلمات بخشی از افکار من بودند. انگار می دانم دستم در انتهای بازویم قرار دارد. جرقه ها افراد دیگری بودند که قبلاً آن را ساخته بودند و منتظر بودند تا بالای جایگاه ویژه بروند.

دو نفر در جایگاه ویژه بودند. یکی در یک صندلی بزرگ و دیگری ایستاده در کنار آن. درست قبل از رسیدن به آنجا به من اطلاع دادند که نوبت من نیست و باید برگردم. اینطور نیست که من کلمات را شنیده باشم، فقط آنها را می دانستم. کلمات بخشی از افکار من بودند. انگار می دانستم دستم در انتهای بازویم قرار دارد. جرقه ها افراد دیگری بودند که قبلاً آن را ساخته بودند و منتظر بودند تا بالای جایگاه ویژه بروند.

قبل از این هیچ ایده ای از این مفهوم نداشتم. از آن زمان تاکنون چیزهای زیادی دیده و کارهای زیادی انجام داده ام. این اتفاق زندگی مرا تغییر داد.

وقتی به من گفتند که برگردم، آن قدر سریع برگشتم که آنی بود. پس از این که بلند شدم به (سمت) کابینت رفتم و کلید را از ان بالا برداشتم و به خانواده نشان دادم. همسرم آن قدر از این اتفاق می ترسید که در مورد آن صحبت نمی کرد. چند روز بعد ، برای انجام آزمایشاتی به دکتر رفتم تا ببینم چرا این قدر با فشار خونم مشکل داشتم. پس از یک تست استرس، فشار خون به ۸۰ روی ۴۰ کاهش یافت و کارکنان بیمارستان ترس را در چهره‌ هایشان نشان دادند. دکتر دستور داد اتاق عمل آماده شود.

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت مذکر

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ : 1992

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی مرتبطی زندگی وجود داشت؟ بله من یک کشمکش با فشار خون پایین داشتم. مرگ بالینی (قطع تنفس یا عملکرد قلب) مشکلات زیادی با فشار خون پایین داشتم. همسر چند روز پیش از این رویداد هنگامی که روی تخت بودم فشار خونم را یک بار چک کرد، 60 روی 30 بود و هنوز هم می‌توانستم از او بخواهم که آن را چک کند. فشار خونم آن قدر پایین می آمد که نمی توانستم کار کنم. این سومین بار خارج از بدن است. من از زمانی که حدودا هفت ساله بودم، تجربیات تقریباً خارج از بدن زیادی داشتم.

محتوای تجربه خود را چگونه در ارزیابی می کنید؟ کاملا دلپذیر

آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟ آری. من کلید را دیدم و بعداً آن را بازیابی کردم. من همچنین صحبت های خانواده را شنیدم من به وضوح بدنم را ترک کردم و بیرون از آن وجود داشتم

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حالت عادی. مانند وقتی که می دویدم و از کنار دیوار گذشتم یا مانند از جا پرانده شدن. در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح

خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ به محض اینکه بیدار شدم دیدم نمی توانم حرکت کنم

آیا افکار شما تسریع شده بود؟ سریعتر از حد معمول

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ نه

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟ زنده تر از حد معمول

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. در همان حدود

لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. همیشه شنیدن برایم سخت بوده است اما در طول تجربه می توانستم خوب بشنوم.

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ نه

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ نه

آیا در تجربه ی خود موجوداتی دیدید؟ حضورشان را حس کردم.

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ بله متوجه شدم که جرقه ها افرادی بودند که به طرف دیگر رسیدند.

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نه

آیا نوری غیرزمینی دیدی؟ بله نوری از بیرون جرقه می زند

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. دسته جایی است که ما منتظر می مانیم اگر نوع روح مناسبی باشیم، یعنی. یکی که ماهیت خوبی دارد. وقتی روح در حالتی است که برای آن آماده است.

چه هیجاناتی را در طول تجربه احساس کردید؟ آرامش

آیا احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم با دنیا متحد شده ام یا با آن یکی هستم.

آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟ همه چیز در مورد کیهان. وقتی در دسته بودم دانشی فراگیر داشتم.

آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟ نه

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ نه

آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟ به سدی رسیدم که اجازه ی عبور از آن را نداشتم. یا برخلاف میلم بازگردانده شدم. وقتی به جایگاه ویژه نزدیک شدم مجبور شدم برگردم.

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ مسیحی- سایر مسیحیان به خدا باور داشتند اما هیچ وابستگی نداشتند.

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ بله از همه جهات به خدا نزدیکتر

هم اکنون دین شما چیست؟ مسیحی- مسیحی دیگر. فارغ التحصیل ویکتوری از کالج کتاب مقدس و در حال کار برای آغاز کشیش بودن

آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتی سازگار نبود. می دانستم خدا واقعی بود، اما به غیر از این، همه چیز برای من بسیار جدید بود.

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ بله، من می دانستم خدا واقعی است، اما این را درک نمی کردم که خدا چقدر در مسائل روزمره درگیر بود. من خیلی بخشنده ترم.

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم. جرقه ها را در دسته دیدم، موجودات را روی جایگاه ویژه دیدم ، و کلماتی را شنیدم که به بدن زمینیم برگردم.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ حضورشان را حس کردم

آیا با موجوداتی مواجه شده اید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان نام وصف برده شده است (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ بله، دو موجود در جایگاه ویژه خدا و مسیح بودند.

در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ بله خوشه همه ی کسانی هستند که می توانند به آنجا بروند. برای من واضح بود که همه نمی توانند تا این حد پیش بروند. برخی اینجا می مانند. برخی محکوم به عذاب هستند. برخی از این خوشه به مکان‌های بهتری می‌روند، و برخی دیگر برای انجام دوباره ی آن بازمی‌گردند. همه به هم متصل هستند - هر سنگ، درخت، گیاه، حیوان، سیاره، ستاره و غیره و غیره،

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟ بله شکی نبود. آن خدا بود که روی صندلی در جایگاه ویژه نشسته بود.

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کرده اید؟ بله، در آنجا روشن بود که همه ی کسانی که آنجا بودند همه چیز را در مورد همه چیز می دانستند. من موفق به حفظ دانش نشدم.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟ بله ما اینجا هستیم تا یاد بگیریم بهتر باشیم. اگر (یاد) نگیرید ، باید دوباره آن را انجام دهید.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آورده اید؟ بله مکانی که من رفتم برای آن ارواحی است که آماده ی پیش رفتن هستند. من این تصور را داشتم که آنجا یک منطقه انتظار برای ماندن است تا این که خدا برای شما آماده می شد تا به جای دیگری بروید. دریافتم که بدن می میرد و روح ادامه می دهد. آن بخشی از شخص که با خدا مشترک است یا بخشی از اوست.

آیا اطلاعاتی در مورد چگونگی گذران زندگی هایمان به دست آورده اید؟ بله، من با این توانایی برگشتم که به دیگران چیزهایی درباره ی آنها بگویم که باید بدانند. (من)برای تماس با برخی افراد ساخته شده ام. همیشه حقایق - همیشه صداقت - جزئیات تا آنها می دانستند که من واقعی بودم. من چندین مورد دارم که به جایی که کسی بود راهنمایی شدم تا بتوانم با آنها صحبت کنم.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ نه

پس از تجربه ی شما چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات بزرگ در زندگی من. سال‌ها برای دیدن افرادی که نمی‌شناختم گذراندم تا بتوانم چیزی را که باید بدانند به آنها بگویم.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟ نه

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ بله، بیش از آن چیزی بود که کلمات واقعاً بتوانند توضیح دهند.

چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در حول و حوش این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را دقیق تر از سایر رویدادهای زندگی که پیرامون زمان این تجربه رخ داده اند به یاد می آورم.تجربیات دیگر تقریباً از بین رفته اند - این به اندازه ی همان روزی که اتفاق افتاد واقعی است.

آیا بعد از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ بله بعضی اوقات راهنمایی می‌ شوم که چیزی را به کسی بگویم که قبلاً نمی‌شناختم یا ندیده بودم.

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ همه چیز آن

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله به همسرم گفتم و آن قدر بد او را ترساند که در مورد آن صحبت نمی کند.

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ نه

در مورد واقعیت تجربه خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود. شکی در مورد آن نداشتم، به ویژه وقتی کلید خانه را در بالای کابینت ها پیدا کردم که پیش از تجربه نمی دانستم آنجاست.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه اعتقادی دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. اتفاق افتاد. آن زمان به آن اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم. من شک ندارم

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه

آیا هیچ چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه خود بیفزایید؟ وقتی مجبور شدم برگردم این مرا افسرده کرد. من نمی خواستم برگردم و مشتاقانه منتظر زمانی هستم که خدا به من اجازه می دهد که دوباره به آنجا بروم.

آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه خود بپرسیم؟ نمی دانم.