لیندا آ. تجربه نزدیک به مرگ مادر
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

این گونه مامان تجربه اش را برای من تعریف کرد:

او احساس می کرد مانند این که در یک تونل بود. در انتهای یک تونل نور درخشانی وجود داشت. او به حرکت سمت آن نور درخشان ادامه داد. وقتی به نور درخشان رسید، حضوری را پشت سر خود احساس کرد و فهمید که عیسی بود. در نور، پدرش (پدربزرگم) و برادرش (دایی بزرگ) را دید که پشت یک میز نشسته بودند. (در اوایل دهه ی 1970، هر دو در مرگ از او پیشی گرفته بودند.) او به پدربزرگ نگاه کرد و گفت: "پدر، من می خواهم با تو بیایم." پدربزرگ برگشت و با کسی صحبت کرد - که مامان می‌دانست که خدا بود گرچه نمی‌توانست او را ببیند- و وقتی به سمت او برگشت، گفت: "وقتش نرسیده."

آن هنگام بود که از «کما» بیدار شد.

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت: مونث

تاریخ وقوع NDE: اواخر دهه 1970

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ نامشخص ، مربوط به جراحی. واکنش آلرژیک ، واکنش به بیهوشی ناشی از عمل جراحی مرگ بالینی (قطع تنفس یا عملکرد قلب یا عملکرد مغز) ما به دنبال یک عمل جراحی که او انجام داده بود به ملاقات مادر می رفتیم. ورم کرد و انگار نه ماهه باردار بود. پزشکان در حالی که شروع به تلاش برای احیای او کردند، ما را از اتاقش بیرون کردند. (او روز دوشنبه تحت عمل جراحی قرار گرفته بود و این اتفاق یکشنبه ی بعد افتاد. او به یاد نمی آورد که در طول آن هفته هیچ یک از ما به ملاقات او رفته باشیم.)

محتوای تجربه خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ فوق العاده

آیا احساس جدایی از بدن خود کردید؟ نه نه

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری طبیعی همانطور که در بالا ذکر شد.

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ همانطور که او آن را به من گفت، در حالی که منتظر پاسخ پدربزرگ برای آمدن با او بود، بسیار خودآگاه و هوشیار بود.

آیا افکار شما تسریع شده بود؟ به طرزی باورنکردنی سریع

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز به یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنی خود را از دست داد نه آن چیزی که او برای من تعریف کرد.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟ به طرزی باورنکردنی زنده تر

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تا ن که بلافاصله قبل از تجربه داشتید مقایسه کنید. مامان تجسم های دیگری از جمله بیدار شدن ناگهانی از یک رویا را تجربه کرده بود و با صدای بلند می گفت که در قطاری از شیکاگو (ماشین ناهار خوری ما دقیقاً در زمانی که او از خواب بیدار شد از ریل خارج شده بود) برای من اتفاقی افتاده بود. و یک تجربه ی خارج از بدن دیدن پزشکان در حال انجام عمل جراحی بر روی خودش داشت.

لطفاً شنوایی تان را در طول تجربه با شنوایی روزمره ی خود که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. او از شنیدن هیچ چیزی نگفت هیچ چیز خاص

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ بله، و حقایق بررسی شده است

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ آری

این تجربه مشتمل بود بر: حضور افراد متوفی

آیا در تجربه ی خود موجوداتی دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ بله روایت اصلی را ببینید.

تجربه مشتمل بود بر: تاریکی

این تجربه مشتمل بود بر: نور

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگر جهانی

آیا نوری غیرزمینی دیدید؟ آری

آیا به نظر می رسید وارد دنیای دیگری، غیرزمینی شده اید؟ یک قلمرو آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. مکان مشخص میزی است که پدربزرگ و دایی پشت آن نشسته بودند.

این تجربه مشتمل بود بر : لحن احساسی قوی

در طول تجربه چه هیجاناتی را احساس کردید؟ از آنچه او به من گفت، او عشق واقعی را احساس کرد.

آیا احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی هستم

آیا به نظر می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟ همه چیز در مورد کیهان

آیا صحنه هایی از گذشته شما به شما بازگشته است؟ گذشته ی من خارج از کنترلم پیش رویم چشمک زد.

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ صحنه هایی از آینده ی جهان

آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت آمدید؟ به سدی رسیدم که اجازه ی عبور از آن را نداشتم. یا بر خلاف میلم بازگردانده شدم.

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ محافظه کار/بنیادگرا

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ نه تا زمان مرگ او به همین شکل باقی ماند. به نظر می رسید که او همیشه در مورد عیسی ایمان دارد و می داند.

در حال حاضر دین شما چیست؟ محافظه کار/بنیادگرا

آیا به دلیل تجربه ی خود تغییری در ارزش ها و باورهایتان داشته اید؟ تا زمان مرگ او به همین شکل باقی ماند. به نظر می رسید که او همیشه در مورد عیسی ایمان دارد و می داند.

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ با یک موجود قطعی ، یا صدایی آشکارا با منشا عرفانی یا غیرزمینی مواجه شدم.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

در طول تجربه ی خود، آیا دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود به دست آوردید؟ بله، تجربه‌ای که او با من در میان گذاشت، به من این احساس را داد که می‌دانست وقتی «زمانش» فرا رسید، اوضاع چگونه پیش می‌ رفت. من خودم فقط یک خواب او را دیده‌ام که در کنار تختش گریه می‌کردم، چون می‌دانستم مرده است. او روی تخت نشست و به من گفت: "من خوبم، لیندا، من خوبم."

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه ی شما تغییر کرده است؟ بله مامان عذرخواه بود و از من طلب بخشش کرد که مادر بهتری نبودم.

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ هیچ مادری نتوانست داستان خود را به خوبی بیان کند. ما که خیلی شبیه هم بودیم، هرگز با هم خوب نبودیم. او داستان خود را به من گفت و سپس از من عذرخواهی کرد که مادر بهتری نبودم.

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمولی یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ نه

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ مامان با این حقیقت مرا تحت تاثیر قرار داد که می‌دانست عیسی پشت سرش بود و پدربزرگ با خدا صحبت کرد.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله، مامان این را با من در عرض یک سال از وقوع این اتفاق به اشتراک گذاشت. من همچنین این داستان را برای دیگرانی که واقعاً علاقه مند به نظر می رسیدند، نقل کرده ام.

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ نه

درباره ی واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود اگر مادر فکر نمی‌کرد تجربه‌اش قطعا واقعی است، آن را به من نمی‌گفت و عذرخواهی نمی‌کرد که مادر بهتری برای من نبود.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه اعتقادی دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود، من هیچ دلیلی برای باور نکردن آنچه مامان در مورد تجربه اش به من گفت، ندارم.

آیا در هیچ زمانی از زندگی شما، هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه او دیگرانی نداشت که من از آنها مطلع باشم.

آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود اضافه کنید؟ اگرچه من در حال نقل آنچه را که مادرم دیده است هستم، اما در مورد تجربه ی او که به من گفته است هیچ شکی ندارم. من در بیست و هفت سالگی با ظاهر او در رویای خودم آرام شدم، که آنچه او به من گفت واقعی بود.