جفری دی تجربه احتمالی نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

من در حال بازی کردن بودم و یک جورهایی دماغم شروع به خونریزی کرد. مادر مرا در حمام با یخ نگه داشت و سعی می کرد به بینی ام فشار بیاورد تا خونریزی بند بیاید. هیچ چیز کار نکرد. به یاد دارم که او به عنوان آخرین راه چاره یک چاقوی کره گرفت و آن را در یخ گذاشت و زیر لب بالایی من گذاشت تا خونریزی را کاهش دهد. پدرم برای کار خارج از شهر بود، مامان با چهار کوچولو در خانه بود و باید همسایه ای می داشت که دو نفر از ما را به بیمارستان ببرد. او مرا روی بغلش نگهداشت و بینی ام همچنان خونریزی می کرد. هوا تاریک شده بود و او به چهره ی شاد در ماه اشاره کرد (ماه بزرگ و روشن بود)! به بیمارستان رسیدیم و پرستاری مرا روی لبه ی یک تخت نشاند و پارچه را از روی صورتم برداشت. او لباسی به تنم کرد و به خرس های کوچکی که روی آن چاپ شده بود اشاره نمود. به پایین نگاه کردم و بلافاصله شروع به ریختن خون و لخته های خون کردم! آنها مرا به اتاقی برده و شروع به تلاش برای گرفتن یک قطره خون از من کردند تا از آن برای تطبیق خون برای تزریق استفاده کنند. انگشتان دست، انگشتان پا، بازوهایم، پشت زانوهایم را سوراخ کردند - هیچ.

مادر سر تخت ایستاده بود و گریه می کرد و مرا در آغوش گرفته و مدام می گفت: "همراه با من این را بگو، جفری - خداوند شبان من است، من نخواهم خواست ..." و ما به گفتن مزمور ۲۳ و دعا به درگاه خداوند بارها و بارها ادامه دادیم. من به تماشای نور عظیم بالای تختم ادامه دادم و به نوعی از روی تخت به درون گرمی، تندرستی لغزیدم و احساس خوشحالی کردم و ترسی نداشتم - آسیبی ندیده بودم؛ فقط در حال دور شدن.

ناگهان انگار چیزی مرا گرفت و من چشمانم را باز کردم و تلاش کردم بازوی چپم را تکان دهم و نتوانستم زیرا با سوزن خون رسان به یک تخته چسبانده شده بود. من شوکه شده بودم چون از آنجا دور بودم!

من خیلی بزرگتر شدم و داشتم به مادر می گفتم که چه چیزی تجربه کرده بودم و این که لباس را به یاد می آوردم، دعا کردن با او را به یاد داشتم و به او گفتم که نور بزرگ بالای تخت را به خاطر می آوردم و نظر او: "بالای تختت نوری نبود. ' او تجربیات نزدیک به مرگ خود را داشته بود، بنابراین هر آنچه را که به او می‌گفتم بی اهمیت تلقی نمی کرد - او می‌دانست.

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت: مونث

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ : 1954

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا رویداد تهدید کننده زندگی مرتبطی وجود داشت؟ بله خونریزی مطلق و خونریزی شدید و مداوم بینی که لخته شدن آن دشوار بود. این یکی شش ساعت بعد به پایان رسید و منجر به انتقال خون شد. "رویداد تهدید کننده ی زندگی، اما نه مرگ بالینی" خونریزی مطلق و خونریزی های شدید و مداوم بینی که به سختی لخته می شد. این یکی شش ساعت بعد به پایان رسید و منجر به انتقال خون شد.

محتوای تجربه خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ فوق العاده

تجربه مشتمل بود بر: تجربه خارج از بدن

آیا احساس جدایی از بدن خود کردید؟ بله، آگاهی از بدنم را از دست دادم.

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. همواره از آنچه تجربه می کردم آگاه بودم.

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ من همواره از آنچه در حال تجربه ی آن بودم آگاهی داشتم.

آیا افکار شما تسریع شده بود؟ به طرزی باورنکردنی سریع

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز به یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا معنای خود را از دست داد. وقتی چشمانم را باز کردم، به وضوح به یاد آوردم که جایی دور از آنجا بودم.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟ به طرزی باورنکردنی زنده تر

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. نمی دانم چه گونه به این پاسخ دهم- نور را دیدم و وقتی بیرون از بدنم بودم احساس خیلی خوبی داشتم - جایی که بودم تاریک بود اما خندیدم و ترسی نداشتم!

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ بله، و حقایق بررسی شده است

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ نامشخص احتمالاً جوان تر از آن بودم که بتوانم بگویم در حال رفتن به میان چه چیزی بودم، اما من واقعا تاریکی را تجربه کردم و واقعا نور عظیم درخشان را دیدم!

آیا در تجربه ی خود هیچ موجودی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ نه

تجربه مشتمل بود بر: تاریکی

این تجربه مشتمل بود بر: نور

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگرجهانی

ایل نوری غیرزمینی دیدی؟ آری

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی

در طول تجربه چه هیجاناتی را احساس کردید؟ من صدمه نمی دیدم یا نمی ترسیدم. گرم و خوشحال بودم و خندیدم.

آیا احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی هستم

آیا به نظر می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟ همه چیز در مورد کیهان

آیا صحنه هایی از گذشته ی شما به شما بازگشت؟ گذشته ی من خارج کنترلم روبرویم چشمک زد.

آیا صحنه هایی از آینده برای شما می آید؟ صحنه هایی از آینده ی جهان

آیا به یک مرز یا نقطه ای بی بازگشت آمدید؟ به سدی رسیدم که اجازه ی عبور از آن را نداشتم. یا بر خلاف میلم بازگردانده شدم

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ محافظه کار/بنیادگرا گهگاهی با پدربزرگ و مادربزرگ مادریم در خدمات علوم مسیحی شرکت می کردم.

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ بله من می دانم چیزی فراتر از مرگ جسمانی وجود دارد و معتقدم! خدا در زندگی من بوده و معجزات زیادی به خانواده ام عطا کرده است!!! مال من فقط یکی از بسیاری بود..

در حال حاضر دین شما چیست؟ محافظه کار/بنیادگرا سوال سختی برای پاسخگویی . . من فقط 5 سال داشتم. پدر و مادرم معتقد بودند/ هستند اما نه چندان فرقه گرا. مستقل‌های محافظه‌کارتر از نظر سیاسی.

آیا به دلیل تجربه ی خود تغییری در ارزش ها و باورهایتان داشته اید؟ بله می دانم چیزی فراتر از مرگ جسمانی وجود دارد و معتقدم! خدا در زندگی من بوده و معجزات زیادی به خانواده ام عطا کرده است!!! مال من فقط یکی از بسیاری بود.

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود به دست آوردید؟ شاید نامطمئن، چون حتی آن زمان هم ترسی از مردن نداشتم (و هنوز هم ندارم). من فقط نمی خواهم با خشونت بروم.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه ی شما تغییر کرده است؟ آری

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه در قالب کلمات دشوار بود؟ نه

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمولی یا دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ آری

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ من آن زمان را با مادر و خدا گذراندم و همیشه می دانستم که آن چیز بسیار ویژه ای بود.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ آری

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) دانشی داشتید؟ نه

درباره ی واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه اعتقادی دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی تا به حال هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه

آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود اضافه کنید؟ من هرگز اهمیت "نور" را درک نکرده بودم تا این که یک روز صبح در سال 1975 زنی را در تلویزیون دیدم که در مورد تجربه اش از رفتن به سمت "نور" صحبت می کرد و آنجا بود که ارتباط برقرار کردم.