گولیا م. تجربه نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

پیش از این که بدنم به دنبال صرع پایدار بسیار شدید، که دیر تشخیص داده شد، زمانی که من هیپوکسی مغزی (پوست آبی) را تجربه می‌کردم، به کما برود، به مدت یک هفته برای روندی به نام SEEG در بیمارستان بستری شده بودم. این روش شامل قرار دادن الکترودها برای انجام EEG داخل جمجمه‌ای برای تعیین محل کانون‌های صرع است. مرحله نهایی این SEEG این است که متخصص مغز و اعصاب از طریق دستگاهی از طریق این الکترودهای داخل جمجمه‌ای، تخلیه‌های الکتریکی ارسال نماید تا واکنش‌های مغز را مشاهده کند. پس از آن، همان شب، من دچار این حالت بیماری با تشنج‌های بی‌شماری شدم. در حالت کما به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شدم. این کما دو روز طول کشید. این چیزی است که من تجربه کردم؛ حتی اگر کلمات برای توضیح آن کافی نباشند. بنابراین، اساساً، به این دلیل تجربه‌ای که داشتم غیرقابل توصیف است. من در واقع در کما ، بیهوش بودم، اما آنچه تجربه کردم کاملاً متفاوت بود. از یک پل چوبی کوچک که از روی رودخانه‌ای با جریان ملایم می‌گذشت عبور کردم. و به مسیری با پشته و درختان بلند و باشکوه رسیدم.

خود زمین باشکوه بود و نوری فوق‌العاده زیبا، اما نه خیره‌کننده، از میان درختان می‌تافت. یکی از سگ‌های درگذشته ی من در کنارم، با آرامش قدم می‌زد. همه ی رنگ‌ها باشکوه بودند. آنقدر باشکوه بود که غیرقابل توصیف است. آرامش کاملی را احساس کردم که روی زمین نمی‌توانید آن را حس کنید؛ من خارج از زمان بودم؛ زمانی وجود نداشت. می‌دانستم که من خودم بودم و این که این موقعیت خاص بود، اما هیچ تعجب یا سوالی نداشتم؛ کاملاً طبیعی بود. من بخشی از یک کل بودم، در هماهنگی‌ای که بار دیگر غیرقابل توصیف بود. می‌توانست به اندازه ی یک پیاده‌روی طول کشیده باشد، یا نمی‌دانم ابدیت چه بود، زیرا زمانی وجود نداشت، فقط لحظه ی حال؛ خیلی باشکوه بود. کلماتی که استفاده می‌کنم واژگان مناسبی نیستند؛ اگر آن را تجربه نکرده باشید، نمی‌توانید آن را درک کنید؛ هیچ کلمه‌ی به اندازه ی کافی زیبا و قدرتمندی برای توصیف این سفر وجود ندارد. پل چوبی کوچک و آب بسیار جادویی بودند، همانطور که مسیر و پشته، و همچنین درختان و نور. سگم، اگرچه فوت کرده بود، اما در کنار من راه می‌رفت، از من سوالی نکرد؛ ما فقط با آرامش کامل و در آرامش درونی با هم قدم زدیم. من نمی‌دانستم که واقعاً در بیمارستان و در کما هستم. کاملاً در لحظه ی حال بودم، بدون هیچ گذشته یا آینده‌ای که به ذهنم خطور می‌کرد، فقط این چشم انداز که من جزئی از آن بودم، مانند یک کل بزرگتر. من بسیار آرام بودم، به آرامش تبدیل شده بودم، گویی تمام جهانم را فرا گرفته بود و هر ضربان قلبم را هدایت می‌کرد. بسیار باشکوه بود، اما اینطور که بود، گویی بدیهی بود، و من بیش از حد مشغول زندگی کردن و زنده بودن بودم.

همانطور که به این سرزمین خارق‌العاده نگاه می‌کردم، شروع کردم به شنیدن تمام بوق‌های دستگاه‌های اطرافم، و درد لوله‌هایی را که مرا آزار می‌دادند احساس کردم، و چراغ‌های روشن و آزاردهنده ی بخش مراقبت‌های ویژه را دیدم. دستانم بسته بود؛ ظاهراً در کما بسیار آشفته بودم. کم کم متوجه شدم که در بیمارستان بودم. کمی بعد، عزیزانم در مورد آن لحظه ی وحشتناک کمای اکسترا به من گفتند. با این حال، تنها چیزی که می‌توانستم به آن فکر کنم آن چشم انداز، نور و آرامش بود. من خیلی خوشبخت بودم، هرچند واژه ی خوشبختی واژه ی به اندازه ی کافی قدرتمندی برای آنچه من احساس می‌کردم نیست. اما من همیشه توسط خانواده و دوستانی احاطه شده بوده ام که بسیار منطقی و در برابر چنین چیزهای غیرقابل توضیحی مقاوم هستند و من به سرعت فهمیدم که آنها حرف مرا باور نمی‌کردند و نباید در مورد آن صحبت کنم. حتی من هم به آن شک کردم. من هرگز شک نداشتم که یک NDE را تجربه کرده‌ام، اما به خودم گفتم که شاید در نهایت هیچ معنایی نداشته باشد، حتی اگر آن خاطره تا آخر عمرم خارق‌العاده باقی بماند. با این حال، اگرچه این شک را دارم، به آن شک دارم، یعنی اکنون خیلی بیشتر از قبل به خودم می‌گویم که هر چیزی ممکن است و احتمالاً من در شک کردن به آن اشتباه کردم. من دیگر پایان زندگی را به عنوان نیستی نمی‌بینم؛ فکر می‌کنم احتمالاً چیزی فراتر از آن وجود دارد. یک زندگی پس از مرگ. من نمی‌گویم که به خدا اعتقاد دارم، اما بیشتر به کیهان یا چیزی شبیه به آن. اگرچه، نمی‌توانم مطمئن باشم؛ من همچنان شک دارم.

اطلاعات پیش‌زمینه

جنسیت: زن

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: 02/21/2023

عناصر تجربه ی نزدیک به مرگ

در زمان تجربه ی شما، آیا رویداد تهدیدکننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ نامطمئن، بیماری، رویداد تهدیدکننده ی زندگی، اما نه مرگ بالینی

محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ کاملاً خوشایند

آیا یک احساس جدایی از بدن خود را داشتید؟ نه

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول این تجربه در مقایسه با خودآگاهی و هوشیاری روزمره‌تان چگونه بود؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. به نظر نمی‌رسد سوالات خیلی نمایانگر تجربه ی من باشند، بنابراین پاسخ دادن به آنها دشوار است. من نمی‌گویم که این مربوط به خودآگاهی و هوشیاری بود، بلکه مربوط به جادوی زیبایی، آرامش و لحظه ی حال بود.

در چه زمانی از این تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود بودید؟ مطمئن نیستم درک می کنم که آیا این به خودآگاهی و هوشیاری در طول NDE اشاره دارد یا خیر. اگر چنین است، خودآگاهی و هوشیاری من در تمام طول تجربه در بالاترین سطح خود بود.

آیا افکارتان سرعت گرفته بودند؟ نه

آیا به نظر می‌رسید زمان سرعت می‌گیرد یا کند می‌شود؟ به نظر می‌رسید همه چیز به طور همزمان اتفاق می‌افتد؛ یا زمان متوقف شد یا همه ی معنای خود را از دست داد، زمان وجود نداشت. گذشته یا آینده‌ای نبود؛ فقط لحظه ی حال وجود داشت.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟ زنده تر از حد معمول

لطفاً بینایی خود را در طول این تجربه با بینایی روزمره تان که بلافاصله پیش از زمان تجربه داشتید مقایسه کنید. مورد من، چه می‌توانم بگویم؟ درست پیش از این تجربه، قبل از از دست دادن هوشیاری من در تخت بیمارستان بودم. من به هیچ وجه تصور نمی‌کردم چه اتفاقی قرار بود بیفتد.

لطفاً شنوایی خود را در طول این تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از زمان تجربه داشتید مقایسه کنید. من هیچ چیز غیرمعمولی در ارتباط با شنوایی خود تجربه نکردم، نه سکوت و نه هیچ صدای خاصی. توصیف آن دشوار است؛ فقط زندگی بود و من زندگی بودم. این است گونه ای که بود.

آیا به نظر می‌رسید که از اتفاقاتی که در جای دیگری می‌افتاد آگاه بودید؟ نه

آیا وارد تونلی شده یا از آن گذشتید؟ نه

آیا در تجربه ی خود هیچ موجودی را دیدید؟ من واقعاً آنها را دیدم

آیا با موجود مرده(یا زنده)ای روبرو شده یا از آن آگاه شدید؟ بله، این سگ دوم من بود، یک سگ طلایی مخصوص یافتن شکار و مجروحین (retriever) که چند سال قبل فوت کرده بود. او در کنار من راه می‌رفت. از دیدنش خیلی خوشحال بودم اما در موردش پرسشی نداشتم. ما با هم در شادی وصف‌ناپذیری قدم می‌زدیم.

آیا نوری درخشانی را دیدید یا احساس کردید که در محاصره ی آن هستید؟ نوری به صورت غیرمعمول درخشان

آیا نوری غیرزمینی را دیدید؟ بله، نور بسیار درخشان بود بدون این که کورکننده باشد. از میان درختان می‌تابید و درختان را حتی زیباتر می‌کرد. نوری از عشق و جادو بود.

آیا به نظر می‌رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده‌اید؟ نه

در طول این تجربه چه عواطفی را احساس کردید؟ در عین حال، طبیعی و تقریباً واضح به نظر می‌رسید. اما، من همچنین از خلوص چشم انداز و هر آنچه در آن بود، شگفت‌زده بودم. می‌دانستم که بخشی از همه ی آن در هماهنگی کامل بودم. خوشحال بودم که دوباره سگم را می دیدم، در حالی که آن را کاملاً طبیعی می یافتم. در کل، احساس آرامش فوق‌العاده‌ای داشتم، حس عظیمی از بودن در خارج از زمان و کاملاً در حال حاضر، نوعی شادی بهشتی.

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذتی باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ شادی

آیا یک احساس هماهنگی یا اتحاد با کیهان را داشتید؟ احساس اتحاد یا یکی بودن با جهان را داشتم.

آیا ناگهان به نظر می‌رسید همه چیز را درک کرده‌اید؟ نه

آیا صحنه‌هایی از گذشته‌تان برایتان زنده شد؟

آیا صحنه‌هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ نه

آیا به مرز یا نقطه‌ای بدون بازگشت رسیدید؟ نه

خدا، معنویت و دین

پیش از تجربه‌تان دین شما چه بود؟ غیر وابسته - ندانم گرا، ندانم گرا

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه‌تان تغییر کرده است؟ نامطمئن، من بیشتر به بودیسم و ​​​​به ویژه در لحظه ی حال علاقه دارم.

در حال حاضر دین شما چیست؟ نمی‌دانم

آیا تجربه ی شما شامل ویژگی‌هایی سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که با باورهایی که در زمان تجربه‌تان داشتید کاملا ناسازگار بود، من ندانم گرا بودم، اما در عین حال، فکر می‌کردم ممکن است معنایی برای کیهان وجود داشته باشد که می‌توانست در زندگی و مرگ وجود داشته باشد.

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ بله، این ایده ی من را تقویت کرد که کیهان بر زندگی های ما تأثیر می‌گذارد. و این که سایر اشکال حیات حیوانی یا گیاهی دارای هوش و خوبی هستند که ما هنوز آنها را درک نمی‌کنیم.

آیا به نظر می‌رسید که با یک موجود یا حضور عرفانی روبرو شدید یا صدایی ناشناخته شنیدید؟ نه

آیا با موجوداتی روبرو شده یا از آنها آگاه شدید که پیشتر روی زمین زندگی می‌کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده‌اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا وحدت به دست آورده‌اید؟ بله، همانطور که اشاره کردم، برخی از پرسشها به من اجازه ی پاسخ دقیق نمی‌دهند. از زمان تجربه، احساس کرده‌ام که بیشتر می‌توانم با حیوانات یا طبیعت همدلی کنم. اگرچه این فقط یک تصور بدون قطعیت است.

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟ نه

آیا در مورد نحوه ی گذراندن زندگی هایمان اطلاعاتی به دست آوردید؟ نه

در طول تجربه ی خود، ایا اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش‌ها و سختی‌های زندگی کسب کردید؟ نه

در طول تجربه‌تان، آیا اطلاعاتی در مورد عشق به دست آوردید؟ نامطمئن، نمی‌گویم اطلاعات خاص یا عشق، اما این تجربه باعث شد بعداً متوجه شوم که چنین آرامش درونی-ای ممکن بود.

چه تغییراتی در زندگی شما پس از این تجربه رخ داد؟ نکته ی قابل توجه این است که من حساسیت بیشتری نسبت به حیوانات و طبیعت دارم. من همچنین روشنفکرتر هستم.

آیا روابط شما به طور خاص در نتیجه ی تجربه تان تغییر کرده است؟ نه

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ بله، کسی روی زمین که آن را تجربه نکرده، نمی‌تواند بفهمد که در مورد چیست. کلمات به اندازه ی کافی قوی نیستند که این تجربه را بیان کنند.

در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در زمان تجربه رخ داده‌اند، این تجربه را چقدر دقیق به یاد می‌آورید؟ من این تجربه را دقیق‌تر از سایر رویدادهای زندگی که در زمان تجربه رخ داده‌اند، به یاد می‌آورم. NDE من آنقدر باورنکردنی است که فراموش کردن آن غیرممکن است. البته، من ترومای بیمارستان را نیز به یاد می‌آورم. درد جسمی و عاطفی و غیره. اما خاطره ی بیمارستان، خاطره فراموش‌نشدنی من از آن لحظه ی خارق‌العاده را پاک نمی‌کند؛ برخلاف هر چیز دیگری در زندگی زمینی‌ام.

آیا پس از تجربه‌تان، موهبت‌های روانی، غیرمعمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از آن تجربه نداشته اید؟ نه

آیا به نظر می‌رسید از اتفاقاتی که در جای دیگری در حال رخ دادن است، آگاه بودید؟ به ویژه آرامش و صلح درونی معنادار، لحظه ی حال، طبیعت خارق‌العاده

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته‌اید؟ بله

آیا پیش از تجربه‌تان، از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) اطلاعی داشتید؟ نامطمئن، می‌دانستم که وجود داشت اما اطلاعات بیشتری در مورد آن نداشتم.

کمی بعد (چند روز تا چند هفته) پس از وقوع تجربه‌تان، در مورد واقعیت آن چه باوری داشتید؟ این تجربه احتمالاً واقعی بود، می‌دانستم که واقعی بود، اما عزیزانم که مرا باور نمی کردند، مرا وادار کردند که واقعاً به واقعیت تجربه‌ام شک کنم.

اکنون در مورد واقعیت تجربه‌تان چه باوری دارید؟ این تجربه احتمالاً واقعی بود، می‌دانم که آن را تجربه کردم و قطعاً یک NDE بود. اما تا زمانی که هیچ اعتبار علمی وجود نداشته باشد، فکر می‌کنم به شک به زندگی پس از زندگی ادامه خواهم داد. .

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی تا کنون هیچ بخشی از این تجربه را بازتولید کرده است؟ مطمئن نیستم، به نظرم این چشم انداز خارق‌العاده به طور مبهمی شبیه یکی از پیاده‌روی‌هایی است که من با سگ مرحومم انجام دادم. اگرچه در واقعیت، اصلاً شبیه آن نیست. بسیار زیباتر و خیلی متفاوت بود.

آیا چیز دیگری هست که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟ دوست دارم از نظر علمی ثابت شود تا بالاخره بتوانم مطمئن شوم که نگاهی اجمالی به زندگی پس از زندگی داشته‌ام. اگر اینطور باشد، پس تقریباً می‌توانم بگویم که مرگ خبر خوبی است.

آیا سوالات پرسیده شده و اطلاعاتی که ارائه دادید، تجربه ی شما را به طور دقیق و جامع توصیف کردند؟ نه، سوالات همیشه به تجربه ی من مربوط نبودند. در مورد برخی از پاسخ‌ها مردد بودم زیرا کلمات با آنچه که من از سر گذراندم مطابقت نداشت.