کریستینا جی. تجربه نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
من از یک خانواده ی بسیار ناکارآمد می آیم؛ مادرم بدرفتار بود و پدرم هنگامی که من فقط دوازده سال داشتم خودکشی کرد. من از سنین پایین هرگز آرامش یا ثبات نداشتم - زندگی من بی نهایت دشوار بوده است. در زمان وقوع این تصادفات، من درگیر یک رابطهی خشونت بار بودم.
در واقع، در عرض یک سال، چندین تصادف داشتم. اولین، در آوریل ۲۰۱۵، زمانی رخ داد که یک گوزن به میان شیشه جلوی ماشینم پرید و به صورت و سرم برخورد کرد و باعث شکستگی ستون فقرات و آسیب مغزی شد. در عرض چند ماه پس از تحمل جوش خوردن فقرات و گفتاردرمانی، در اولین روزی که تلاش کردم به سر کارم برگردم، با یک کامیون حمل بار برخورد کردم، هنگامی که محور عقب از کامیون جدا و از وسط به ماشین من برخورد کرد. این تصادف مرا مجبور به انجام جراحیهای ستون فقرات اضافی کرد. من همه ی اینها را در حالی تجربه کردم که در خانه با خشونت خانگی روبرو بوده و دو فرزند کوچکم را به تنهایی و بدون خانواده و بی هیچ سیستم حمایتی بزرگ میکردم.
من از کودکی همیشه زندگی سختی داشتم و همواره احساس میکردم چیزی بالاتر از خودم با من همراه بود زیرا از وحشتناکترین شرایط جان سالم به در می بردم. یک بار پس از این که پدرم در دوازده سالگی بر اثر خودکشی درگذشت، تلاش کردم به زندگیام پایان دهم - از زندگی و خودم ناامید شده بودم.
پیش از دو تصادف اول، مردم تلاش میکردند مرا به انواع کلیساها ببرند. هر جا که میرفتم، با غریبههایی روبرو میشدم که مرا به کلیسا دعوت میکردند. حالا میبینم که اینها هشدارهایی بودند؛ خدا میخواست پیش از وقوع آخرین تصادف، فرصتی برای دیدن به من بدهد.
در ژوئیه ۲۰۱۶، کسی مرا از جاده خارج کرد؛ ۲۱۶ فوت (حدود ۷۵ متر) غلتیدم، به یک آبگذر برخورد کردم، سپس ۲۱۶ فوت دیگر غلتیدم. یادم میآید وقتی ماشینم وارونه در آبگذر فرود آمد، آب وارد میشد و شیشه ی جلو به گونهام میکوبید. شیشه کاملاً نشکست - تبدیل به یک تکه ی بزرگ شیشه شکسته شد. سپس من جای دیگری بودم. داشتم به بدنم نگاه میکردم، در داخل وسیله ی نقلیه گیر افتاده بودم و در مقابلم یک نور درخشان به شکل یک شخص بود، اما هیچ ویژگی انسانی نداشت. میتوانستم مادربزرگ مرحومم و پدر مرحومم را در دو طرف این موجود ببینم. همچنین میتوانستم چیزی شبیه چرخ را ببینم که وقایع زندگیام را به صورت حرکت آهسته، مانند یک پروژکتور فیلم، نمایش میداد. میتوانستم از طریق تلهپاتی صدای این موجود نوری را بشنوم که با من صحبت میکرد و پی در پی میپرسید: «حالا میبینی؟»
احساس گرما و آرامش میکردم و به آن موجود نوری ابراز میکردم که نمیخواهم به بدنم برگردم، زیرا برای اولین بار در تمام عمرم آرامش را تجربه کرده بودم. پس از مرگ پدر و مرگ اطرافیانم، مرگ را تعقیب و دعوت کردم؛ با این حال، هرگز نتوانستم زندگیم را در زمانی که میخواستم به پایان برسانم. چیزی را که هم از آن میترسیدم و هم آرزویش را داشتم، دریافت کردم، در حالی که دیگر آن را نمیخواستم - زیرا در این زمان مادر کسی بودم. این فرزندانم را به من نشان داد و سپس احساس کردم که به سرعت در بیمارستان به هوش آمدم و پزشکی روبروی من بود که میگفت او مرد علم است، نه دین، اما هیچ توضیحی در مورد چگونه زنده ماندن من نداشت.
به محض این که در بیمارستان به هوش آمدم، احساس متفاوتی داشتم؛ زندگیام معنا پیدا کرد و میدانستم که هدف والاتری داشتم. مردم بی درنگ می توانستند متوجه تغییر در من شوند - من هرگز مانند قبل نبودهام. با این حال، این روند همچنان مانند لایه لایه شدن و تلاش برای فهمیدن آنچه بر من گذشته است، ادامه دارد و گاهی اوقات احساس میکنم لیاقت انتخابم از سوی عیسی برای بازگشت را نداشته ام. دریافتم که درد من همیشه هدفم بوده، و هر دقیقه از زندگیم را صرف کمک به دیگران میکنم - حتی کسانی که به من بدی کردهاند. شهود من قویتر شده است. در نهایت من با یک آسیب نخاعی ناقص رها شده و بر تمام موانع پیش رویم غلبه کرده ام. درد و آسیب برای من باقی مانده است تا به من یادآوری کند که خدا چقدر مرا دوست دارد، حتی اگر به شکل رنج باشد.
من از کودکی همیشه درد را میشناختم؛ درد من همیشه هدف من بود و اکنون این را میبینم. به همین دلیل است که مدام میشنیدم "حالا میبینی؟" - این برای این بود که به من نشان دهد که درد همیشه هدفمند بوده و از طریق رنج به من قدرت داده شده است. میبینم که وقتی فکر میکردم تمام عمرم تنها بوده ام، هرگز تنها نبودم؛ او همیشه آنجا بود و وقتی دیگر نمیتوانستم ادامه دهم، مرا حمل میکرد.
از طریق رنج عظیم، زیباترین زندگی به من داده شده است. من روزهایم را صرف کمک به دیگران میکنم، حتی اگر معلولیت دائمی داشته و خانوادهای نداشته باشم. من فقط خدا و داستان خودم را دارم که از آن برای کمک به دیگران استفاده میکنم تا بدانند میتوانند از طریق او تحمل کنند، مهم نیست چه رنجی را متحمل میشوند. این تجربه مرا تغییر داد و من هر روز با قدردانی از دومین شانسی که به من داده شده بود از خواب بیدار میشوم. با وجود تمام پیشبینیهای پزشکی، من به خاطر او بر تمام مشکلات غلبه کردم. تمام عمرم تلاش کردم بمیرم چون فکر میکردم از سنین جوانی نفرین شده بودم، اما نفرین من واقعاً برکت و هدف من بود.
اطلاعات پیش زمینه:
جنسیت: زن
تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: 26/07/16
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا رویداد تهدیدکننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله تصادف مرگ بالینی (قطع تنفس یا عملکرد قلب) در یک تصادف رانندگی جدی و تهدیدکننده ی زندگی.
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاملاً خوشایند
آیا یک احساس جدایی از بدن خود را داشتید؟
بله، من به وضوح بدنم را در لاشه ی ماشین زیر پایم دیدم و افرادی که سعی داشتند مرا از ماشین بیرون بکشند. من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری روزمره ی شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. کاملاً آگاه بودم که به قلمرو دیگری منتقل شدهام. میتوانستم بدنم را در ماشین زیر پایم ببینم. کاملاً آگاه بودم که بدنم را ترک کردهام.
در چه زمانی از این تجربه، در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود بودید؟
چند لحظه پس از این که ماشینم پس از صدها فوت معلق خوردن در گودال فرود آمد.
آیا افکارتان سرعت گرفته بودند؟
به طرزی باورنکردنی سریع
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟
به نظر میرسید همه چیز به طور همزمان اتفاق میافتد؛ یا زمان متوقف شده یا تمام معنای خود را از دست داد. در یک خط زمانی متفاوت وجود داشت، برخی از رویدادها به سرعت و برخی دیگر به آرامی نشان داده میشدند.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟
به طرزی باورنکردنی زنده تر
لطفاً بینایی خود را در طول این تجربه با بینایی روزمره تان که بلافاصله پیش از زمان تجربه داشتید، مقایسه کنید.
من پیش از این نابینا بودم؛ فکر میکردم نفرین شدهام. پس از این که بیناییم واضح شد، دیدم که درد من هدف من بود.
لطفاً شنوایی خود را در طول این تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از زمان تجربه داشتید، مقایسه کنید. من میتوانستم از طریق تلهپاتی صدای نور را بشنوم و پیش از تجربهام نمیتوانستم به این شکل بشنوم.
آیا به نظر میرسید که از اتفاقات جای دیگری آگاه هستید؟ بله، و حقایق بررسی شدهاند.
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
نه
آیا در تجربهتان هیچ موجودی را دیدید؟
من واقعاً آنها را دیدم.
آیا با موجودات مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آنها آگاه شدید؟
بله با عیسی مسیح روبرو شدم.
آیا نوری درخشانی را دیدید یا احساس کردید که در محاصره ی آن هستید؟
نوری به وضوح با منشأ عرفانی یا دیگر جهانی.
آیا نوری غیرزمینی دیدید؟
بله، من زیباترین نور طلایی درخشان را دیدم که به نظر میرسید پیکر یک انسان را احاطه کرده است. نمیتوانستم چهره ی انسانی را ببینم. میتوانستم صدای این موجود را بشنوم که در ذهنم از طریق تلهپاتی با من صحبت میکرد. من ابراز میکردم که نمیخواهم به بدنم برگردم زیرا در آرامش بودم.
آیا به نظر میرسید که وارد دنیای غیرزمینی دیگری شدهاید؟ قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی، من در بهشت بودم، قلمرو دیگری، جایی که احساس بودن در خانه را داشت و احساس آرامش می داد. من هرگز در زندگی زمینیام آرامش را تجربه نکرده بودم و التماس میکردم که آن موجود مرا به بدنم برنگرداند.
در طول این تجربه چه عواطفی را احساس کردید؟
من احساس آرامش، گرما، شادی و آزادی داشتم.
آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
خوشی باورنکردنی
آیا یک احساس هماهنگی یا اتحاد با کیهان را داشتید؟
من احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی با هستم.
آیا ناگهان به نظر میرسید همه چیز را میفهمید؟
همه چیز را در مورد خودم یا دیگران. من تمام زندگیام را درک میکردم و میتوانستم هر ذره از نحوه ی طراحی آن را ببینم. بی درنگ هدفم را دریافتم.
آیا صحنههایی از گذشتهتان به شما بازگشت؟
بسیاری از وقایع گذشته را به یاد آوردم. سختترین دوران زندگیم به من نشان داده شد و به من نشان داده شد که عیسی همیشه آنجا بوده است. میتوانستم ببینم که رنج من در تمام این مدت هدف من بوده است.
آیا صحنههایی از آینده به شما آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطهی بیبازگشت رسیدید؟
به مانعی رسیدم که اجازه ی رعبور از آن را نداشتم؛ یا برخلاف میل خودم بازگردانده شدم. به آن موجود نورانی، که من به عنوان عیسی مسیح شناختم، التماس کردم که به بدنم برگردانده نشوم. فرزندانم به من نشان داده شد و گفته شد که باید با دیدی جدید برگشته و به این اعتماد کنم که ضروری است.
خدا، معنویت و مذهب:
پیش از تجربهتان چه دینی داشتید؟
غیرمرتبط - هیچ چیز خاصی - سکولار غیرمرتبط
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربهتان تغییر کرده است؟ بله، من یک مسیحی هستم و با ایمانی تزلزلناپذیر به عیسی مسیح ایمان دارم.
هم اکنون دین شما چیست؟
مسیحی - سایر مسیحیان. از نسلهایی آمده ام که دچار آسیبهای روحی شده و هیچ وابستگی مذهبی ندارند.
آیا تجربه ی شما دارای ویژگیهایی سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که با باورهایی که در زمان تجربهتان داشتید، به طور کامل ناسازگار بود.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان ایجاد شد؟
بله، من یک مسیحی هستم و به عیسی مسیح ایمان دارم. من از تجربهام برای کمک به دیگران استفاده و آن را به اشتراک میگذارم. من در دبیرستان برای بچهها در مورد پیشگیری از خودکشی صحبت میکنم. من در دانشگاه در حال گرفتن مدرک در رشته ی خداشناسی هستم. پیش از این حوادث من هیچ اعتقادی به خدا نداشتم.
آیا به نظر میرسید که با یک موجود یا حضور عرفانی روبرو شدید، یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
من با یک موجود مشخص، یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت، روبرو شدم. دوباره، نوری کورکننده دیدم که به نظر میرسید خط بیرونی یک موجود انسانی را در بر میگیرد. احساس آرامش کرده و با این موجود از طریق تلهپاتی ارتباط برقرار میکردم. من عیسی مسیح را در این نور دیدم. این شگفت انگیزترین تجربه ی بود که آرامشی بود که تا کنون شناخته ام.
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
من واقعاً آنها را دیدم.
آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی میکردند و در ادیان با نام توصیف شدهاند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)
بله، نوری که در قالب انسان با آن روبرو میشدم، عیسی بود.
در طول تجربهتان، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟
نه
در طول تجربهتان، آیا اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
بله، بارها و بارها جمله یر«حالا میبینی؟» را میشنیدم. به من نشان داده شد که همه ی ما به هم متصل هستیم و در رنج و درد هدفی هست.
در طول تجربه تان، آیا در مورد وجود خدا اطلاعاتی کسب کردید؟
بله، من به وضوح موجودی نورانی را به شکل انسان دیدم که به من نشان داده شد که عیسی است. میتوانستم از طریق تلهپاتی با آن ارتباط برقرار کنم و آرامشی بینظیر را احساس کردم.
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
در طول تجربه تان، آیا دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کردید؟
بله، به من نشان داده شد که دلیل این که یکی از والدینم را به دلیل خودکشی و والد دیگرم را از دست دادم بدرفتاری بوده است. به من نشان داده شد که تمام زندگی من رنج بوده است زیرا مرا برای هدفم که هدایت دیگران از تاریکی است، آماده میکرد.
در طول تجربه تان، آیا در مورد معنای زندگی اطلاعاتی کسب کردید؟
بله، به من نشان داده شد که در کودکی رنج کشیدهام تا از تجربیاتم برای هدایت دیگران استفاده کنم. ماموریت من در زمین در این زندگی برای همین است.
در طول تجربه ی شما، آیا در مورد زندگی پس از مرگ اطلاعاتی کسب کردید؟
بله، به من نشان داده شد که روح های ما پرانرژی هستند و پس از مرگ، بدنهای فیزیکی خود را ترک میکنیم، اما روح ما دست نخورده باقی میماند و این که زندگی پس از مرگ و فنا شدن انسان کاملاً وجود دارد.
آیا در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان اطلاعاتی کسب کردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالشها و سختیهای زندگی کسب کردید؟
بله، به من نشان داده شد که باید به دیگران در رهایی از رنجهایشان کمک و از رنجهای خودم برای آوردن نور به تاریکی آنها استفاده کنم.
آیا در طول تجربه تان، اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ نه
پس از تجربه تان چه تغییرات بزرگی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات بزرگی در زندگیم. من به دلیل این حوادث به طور دائم از نظر جسمی معلول هستم. با این حال، زندگی من پربرکت و آرام است. من وقت خود را صرف داوطلب شدن و به اشتراک گذاشتن داستانم برای الهام بخشیدن و کمک به دیگران میکنم. من با معلولیتهای جسمی زندگی میکنم، اما با هدف زندگی میکنم. از زمان وقوع این رویداد، احساس آرامشی دارم که هرگز مرا ترک نکرده است. این اتفاق همه چیز را در مورد من و کل دیدگاه من به زندگی تغییر داد.
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
بله، من توانستم از خشونت خانگی و تمام افراد سمی و بدرفتار در زندگیام خلاص شوم. آنها به سرعت و پشت سر هم فوت کردهاند. من هیچ خانوادهای اینجا روی زمین ندارم. با این حال، بیشترین آرامش را دارم چون میدانم به کجا باز خواهم گشت.
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
نه
در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در زمان تجربه رخ داده اند، این تجربه را چقدر دقیق به یاد میآورید؟
من این تجربه را دقیقتر از سایر رویدادهای زندگی که در زمان تجربه رخ دادهاند، به خاطر میآورم.
آیا پس از این تجربه، استعدادهای روانی، غیرمعمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
بله، من همیشه در طول زندگیام یک حس شهود داشته ام؛ با این حال، پس از حادثه به طرز چشمگیری افزایش یافته است. میتوانم عواطف و کشمکش های دیگران را احساس کنم، خواب ها و رویاهای شفافی از رویدادها و افرادی دارم که به واقعیت تبدیل میشوند.
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارند که برای شما به طور خاص معنادار یا قابل توجه باشند؟
من هرگز در درک زندگیم اینقدر آرام نبودهام. من قبلاً فکر میکردم نفرین شدهام چون زندگیام همیشه خیلی سخت بوده است. حالا واقعاً میبینم که درد هدف من بوده و آرامشی دارم که هرگز فکر نمیکردم قابل دستیابی باشد.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشتهاید؟ بله، چند سال طول کشید تا به راحتی آن را به اشتراک بگذارم، مردم به طور مثبت تحت تأثیر آن قرار میگیرند.
آیا پیش از تجربهتان از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) اگاهی داشتید؟
نه
کمی پس از وقوع آن (چند روز تا چند هفته)در مورد واقعیت تجربهتان چه باوری داشتید؟
این تجربه قطعاً واقعی بود. همیشه زنده بوده و خاطره ی آن از زمان تجربه هرگز مرا ترک نکرده است. میتوانم آن را در هر رویداد دیگری از زندگیام به یاد بیاورم، انگار که میتوانم هر زمان آن را دوباره زندگی کنم.
اکنون در مورد واقعیت تجربهتان چه باوری دارید؟
این تجربه قطعاً واقعی بود. هرگز مرا ترک نکرده است؛ یادآوری این تجربه همیشه با من است.انگار که در حال هدایت من می باشد.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
بله، میتوانم تجربه را در هر زمان آلودگی یا تکدر به یاد آورده و هرگز آن را فراموش نکردهام. هر گاه که مشکلی پیش میآید، آرامشی را که احساس کردم به یاد میآورم.
آیا چیز دیگری هست که بخواهید در مورد تجربهتان بیفزایید؟
تغییر کردن زندگی، از نظر پزشکی ثبت شده، حقیقت ما را آزاد میکند و تجربه ی من با وجود این که مرا از نظر جسمی فلج کرد، از نظر احساسی آزاد نمود.